نوشته‌ها

عباس جعفری ؛ مرد نامی طبیعت ایران

عباس جعفری متولد 1341 در شهر مشهد می باشد.

عباس جعفری کوهنورد ، عکاس ، نویسنده ، راهنما و مدرس گردشگری و اکوتوریسم و فردی صاحب سبک بود که چندین حرفه را به طور موازی و با قدرت دنبال می کرد. وی از سال 1356 کوهنوردی را به طور حرفه ای آغاز کرد. همواره از او بعنوان شخصی مبتکر هم در برنامه های کوهنوردی و هم در برنامه های آموزشی یاد می شد. هوش سرشار ، ابتکار عمل و قلم زیبا از او ، چهره ای سرشناس در تاریخ طبیعت گردی ایران ساخت.

از صعود های شاخص عباس جعفری می توان به موارد زیر اشاره کرد:

نخستین صعود زمستانی سوزنی های بینالود در 1365

دومین صعود زمستانی گرده آلمان های علم کوه در 1367

گشایش مسیر بر روی دیواره شمالی آزادکوه در 1370

صعود دره یخار دماوند در 1371

صعود قله لیلاپیک در قراقروم در دوره آموزشی هیمالیا نوردی در 1372

سرپرست تیم ملی کوهنوردی در صعود کمونیسم در 1374

صعود قله آکانکاگوا در آرژانتین در 1379

و بسیاری از صعودهای داخلی و خارجی دیگر

 

عباس جعفری بعنوان عکاس در مجلاتclimbing و National Geographic و بعنوان نویسنده در نشریه های آزادکوه ، شکار و طبیعت ، همشهری و … فعالیت کرد.

وی در 16 شهریور 1388 در هنگام قایق سواری در رودخانه تریشولی نپال ، مرتفع ترین رودخانه جهان و بر اثر واژگونی برای همیشه در دامان طبیعت آرام گرفت. جستجوها برای یافتن پیکر عباس بی فایده بود و رودخانه تریشولی نپال به آرامگاه ابدی عباس جعفری تبدیل شد.

africa_-w_11

آفریقا – عکس از عباس جعفری

دلتنگی‏‌هایم به اندازه‏ همه‏‌ی راه‌های نرفته و جاهای ندیده است و از همین روست که بخشی از این اندوه را از پس هر سفری از دست می‏ دهم.

اما کو تا پایان دلتنگی؟… کو تا پایانِ نوردیدن همه‏‌ی راه‌ها و دیدن همه‏‌ی جای‌ها! و اگر چه مرگ حقیقتی است تلخ و همین حقیقت تلخ یا شیرین، به یاد می‏‌آورد که فرصت اندک است و جای بسیار ندیده و راه بسیار نرفته مانده.

پس تا مجال نفس هست، بایستی در پیچ و خم کوه‌ها و دره‏‌ها نفس نفس زد تا آن‏‌دم که نفس افتاد!

“از دفتر خاطرات زنده یاد عباس جعفری- اردیبهشت 1375”

 

استفاده از این نوشته به احترام نام عباس جعفری بلامانع است

بقایای تندیسی که چهره دماوند را زشت کرده است

 

تندیسی که بر روی قله دماوند نصب شد اما دیری نپایید که از بین رفت

کوهنوردانی که از جبهه جنوبی کوه دماوند به این قله صعود کرده اند بر روی قله حتما در کنار سنگ معروفی که نماد اصلی قله است ، چشمشان به بقایای تندیسی از جنس فایبرگلاس برخورد کرده که کاملا متمایز از سنگ های اطراف است.

این ترکیب ناموزون در واقع بقایای تندیسی است از شهید سپهبد علی صیاد شیرازی که در سال 1386 توسط تربیت بدنی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران و کوهنوردان تیپ 65  نیروهای ویژه هوابرد در 20 قطعه مجزا به قله منتقل و در آنجا مونتاژ شد و قرار بر این بود که به نماد کوه دماوند تبدیل شود و شرایط سخت آب و هوایی دماوند را دوام آورد.

شهیدان ما جایگاه والایی دارند و تکریم و زنده نگه داشتن نام آنها همواره باید صورت پذیرد، اما شهیدان ما جایگاهشان باید در قلب ما باشد و نه بر روی قله ها.

بحثی که امروزه متاسفانه رو به گسترش است نماد سازی های کذایی و تبدیل قله ها به تابلوهای تبلیغاتی شهریست. متاسفانه در قله های مختلف کشور تابلوهای تبلیغاتی برندها و کارخانه ها رو به افزایش است و این می تواند یک بدعت نامبارک باشد.

اما نماد سازی ها برای کوهی که خود نماد اصلی سرزمین ایران است تا چه حد درست و منطقی است ؟

این کار حدود 9 سال پیش صورت پذیرفت پس نقد این کار فایده ای ندارد اما گذر زمان این نکته را به ما نشان داد که نماد سازی برای قله ها امری نیست که موفقیت آمیز باشد.

تندیس شهید صیاد نیز در مدت کوتاهی بعد از نصب در شرایط آب و هوایی سخت دماوند از بین رفت و اینک از آن جز مخروبه ای بر روی قله دماوند و یک ترکیب ناموزون با محیط اطراف ، چیز دیگری باقی نمانده است.

آیا در شرایط فعلی بهتر نیست که کوهنوردان نیروی زمینی ارتش و تیپ 65 هوابرد که این تندیس را بر روی قله نصب کردند ، بقایای این تندیس را که عمر زیادی هم از آن نمی گذرد با خود به پایین حمل کنند تا این ترکیب ناموزون که اینک به هیچ چیزی شباهت ندارد ، از روی قله پاک شود ؟

مسعود فرح بخش – وبسایت بام ایران

www.5610m.com

img_20160929_201246-1

تندیس شهید سپهبد علی صیاد شیرازی کد در سال 1386 بر روی قله دماوند نصب شد

 

img_20160929_175058

بقایای تندیس مخروبه ای که ترکیبی ناموزون با محیط قله دماوند ایجاد کرده است

 

استفاده از مطلب فوق فقط با ذکر نام وبسایت “بام ایران ، ۵۶۱۰ متر” مجاز است
 

لیلا پیک ؛ نیزه ای در دل آسمان

نویسنده: مسعود فرح بخش

لیلا پیک یا به انگلیسی Laila peak اگر نگوییم یکی از زیبا ترین کوه های جهان است بی شک از زیباترین کوه های پاکستان و منطقه قراقروم است. شکل خاص و متمایز لیلا پیک باعث می شود که در میان انبوه کوه های سر به فلک کشیده منطقه قراقروم کاملا متمایز باشد.

لیلا پیک از رخ غربی به شکل یک سطح یخی با شیبی بیش از 45 درجه تا نوک قله امتداد دارد و در طرف مقابل 1500 متر دیواره عمودی در انتظار کوهنوردان است و از دور مشابه نیزه ای نوک تیز که در دل آسمان فرو رفته است. این کوه زیبا در دره ی هوشی در نزدیکی یخچال گوندوگرو در محدوده کوهستان قراقروم در استان گیلگیت پاکستان واقع شده است. این منطقه محل عبور کوهنوردانی است که عازم کوه های هشت هزاری قراقروم می شوند و همه آنها در اولین مواجهه با این کوه زیبا ، چشم از آن بر نمی دارند.

برای قله این کوه ارتفاعات مختلفی تا کنون ذکر شده است اما به نظر میرسد قابل استناد ترین آنها ارتفاع 6096 متری باشد که در سال 2003 اندازه گیری شد.

مانند بسیاری دیگر از کوه های سر به فلک کشیده و عمدتا مشکل منطقه قراقروم که در حد فاصل دهه 80 و 90 میلادی صعود شدند ، لیلا پیک نیز برای بار اول در سال 1987 از رخ غربی توسط چهار کوهنورد بریتانیایی به شکل غیر قانونی و بدون مجوز از دولت پاکستان صعود شد. صعود غیر قانونی کوه های منطقه پاکستان در آن زمان تقریبا امری عادی در بین کوهنوردان بود.

در سال 1993 گروه آلمانی به همراه تیمی از کشور سوئیس از همان مسیر و باز هم به شکل غیر قانونی و بدون مجوزبرای دومین بار قله را صعود کردند.

اولین صعود رسمی و قانونی لیلا پیک و همچنین سومین صعود این کوه در سال 1997 توسط گروه کوهنوردان ایتالیایی انجام شد. کوهنوردان زمانی که به قله رسیدند با کپسول گازی مواجه شدند که نام کوهنوردان بریتانیایی بر روی آن حک شده بود.

img_20160929_165216

مسیر ایتالیایی ها در لیلاپیک

مسیری که ایتالیایی ها برای صعود انتخاب کردند از مسیر قبلی که کوهنوردان بریتانیا آنرا گشایش کردند سخت تر و طولانی تر بود.

صعود های بر روی لیلا پیک همگی به شکل آلپی بوند و حتی امکان صعود یکروزه از کمپ پیشرفته تا قله به سبک آلپی نیز وجود دارد اما شیب زیاد و 1500 متر مسافت عمودی تا قله باعث می شود که کوهنوردان یک روز در ارتفاعات بالا بیواک کنند و روز دوم با صعود قله به پایین بازگردند.

قله گوندوگرو در مجاورت لیلاپیک با ارتفاع 5700 متر برای هم هوایی قبل از صعود اصلی بسیار مناسب است.

در سال 2005 دو کوهنورد اهل اسکاندیناوی تصمیم به صعود قله و سپس فرود از طریق اسکی گرفتند. آنها تا 100 متری قله صعود کردند و فراتر رفتن از این ارتفاع را به دلیل یخی بودن مسیر و شیب زیاد برای اسکی کردن غیر ممکن و خطرناک دانستند و از ارتفاع 6000 متری در رخ غربی این کوه تا پایین را اسکی کردند. بعد ها این دو کوهنورد لیلا پیک را مسحور کننده ترین کوهی که تا آن زمان به استقبالش رفته بودند ، توصیف کردند.

در سال 2013 کوهنورد نامدار اسپانیایی آلکس تکسیکن (اولین فاتح کوه نانگاپاربات در زمستان) موفق به صعود این کوه سرسخت برای اولین بار در زمستان شد.

تعداد کوهنوردانی که به شکل رسمی و غیر رسمی به قله لیلاپیک صعود کردند حدود 10 نفر است.

نام لیلا در زبان مردم محلی به معنی بهترین و دوست داشتنی ترین است از این جهت در منطقه قراقروم جز این کوه ، دو قله دیگر به نام لیلاپیک وجود دارد که یکی با ارتفاع  6986 متر که صعود آن نیز مشکل و فنی است و دیگری با ارتفاع 5971 متر.

هر سه لیلا پیک پاکستان توسط کوهنوردان صعود شدند و وزارت گردشگری پاکستان برای تشویق کوهنوردان با یک مجوز صعود به لیلاپیک امکان صعود هر سه قله را به کوهنوردان می دهد اما هر سه لیلاپیک پاکستان تاکنون توسط یک کوهنورد صعود نشدند.

 منبع:

Summitpost

استفاده از مطلب فوق فقط با ذکر نام وبسایت “بام ایران ، ۵۶۱۰ متر” مجاز است

باشگاه هشت هزاری ها

نویسنده: مسعود فرح بخش

از بین هزاران کوه سرتاسر زمین فقط چهارده تای آنها به هشت هزاری ها معروف هستند. چهارده کوه مستقل زمین که ارتفاعشان از سطح دریا به بیش از 8000 متر می‌رسد. این کوه‌ها همگی در رشته‌کوههای هیمالیا و قراقروم در قارهٔ آسیا قرار دارند.

اولین تلاش بر روی یک کوه هشت هزار متری مربوط به سال 1895 در “نانگاپاربات” بود .

بعد از تلاش های بسیار سرانجام اولین کوه هشت هزار متری که صعود شد “آناپورنا” در سال 1950 بود.

از شروع دهه 50 کوه های سر به فلک کشیده دنیا یکی پس از دیگری در فصول مختلف صعود شدند تا اینکه سرانجام در سال 1986 رینهولد مسنر کوهنورد نامدار ایتالیایی با صعود به قله لوتسه فصل جدیدی در تاریخ کوه های هشت هزار متری باز کرد.

وی در طی زمان 16 سال و سه ماه و 7 روز موفق به صعود تمامی 14 قله بالای هشت هزار متر دنیا شد و نام خود را به عنوان اولین انسانی که تمامی این قلل را صعود کرد در تاریخ کوهنوردی جاودانه ساخت.

درست یکسال بعد از مسنر کوهنوردی جسور و تکرار نشدنی به نام “یرزی کوکوچکا” از لهستان موفق شد در طی فقط در 7سال و 11ماه و 14 روز  تمامی این قلل را صعود کند و به عنوان نفر دوم وارد باشگاه هشت هزاری ها شود.

باشگاه هشت هزاری ها در واقع به فهرستی از کوهنوردانی اتلاق می شود که موفق به صعود هر 14 قله هشت هزاری می شوند.

برای اینکه سومین انسان وارد باشگاه هشت هزاری ها شود 9 سال زمان لازم بود تا ارهارد لورتان در سال 1995 بعنوان نفر سوم وارد باشگاه هشت هزاری ها شود.از آن سال تا کنون تقریبا هر سال به لیست باشگاه هشت هزاری ها افزوده می شود.

تعداد افرادی که به قله های مختلف هشت هزار متری صعود کرده اند بیش از سه هزار نفر هستند اما از این سه هزار نفر فقط تعداد بسیار اندکی موفق به صعود هر 14 قله ی بالای هشت هزار متر شدند. این نشان می دهد که صعود به تمامی این 14 قله کاری بس بزرگ و دشوار است.

کمترین زمان رسیدن به باشگاه هشت هزاری ها در اختیار چانگ هو کیم از کره جنوبی در زمان هفت سال و 10 ماه و 6 روز و بیشترین زمان رسیدن به باشگاه هشت هزاری ها متعلق به ماریو پانزری از ایتالیت به مدت 23 سال و 7 ماه و 21 روز است.

در سال 2010 ادورنه پاسابان به عنوان نخستین کوهنورد زن موفق به صعود به هر 14 قلهٔ هشت هزار متری شد.

در زیر برای اولین بار در یک وبسایت فارسی زبان لیست کامل باشگاه هشت هزاری ها را می توانید دانلود کنید:

فهرست باشگاه هشت هزاری ها – به روز رسانی تا سال 2014(کلیک کنید)

عکس بالای صفحه: خانم ادورنه پاسبان اولین زن عضو باشگاه هشت هزاری ها در کوه k2

 

استفاده از مطلب فوق فقط با ذکر نام وبسایت “بام ایران ، ۵۶۱۰ متر” مجاز است
 

دنیس اوروبکو ، فراتر از یک کوهنورد

نویسنده و مترجم: مسعود فرح بخش

دنیس ویکتورویچ اروبکو کوهنورد نامدار روس و شهروند قزاقستان و لهستان متولد 29 ژوئیه 1973 است. دنیس با 19 صعود هشت هزاری، دو صعود هشت هزاری زمستانی (ماکالو و گاشربروم 2)، گشایش 4 مسیر جدید در هیمالیا(برودپیک، ماناسلو، چوآیو و کانگجن چونگا)، صعود به همه کوه های هشت هزاری بدون کپسول اکسیژن، یک کلنگ طلایی و 3 کلنگ طلایی آسیا از پرافتخارترین کوهنوردان جهان است.
دنیس هشتمین انسانی است که بدون استفاده از کپسول اکسیژن مصنوعی تمامی 14 قله بالای هشت هزار متر را صعود کرد. اروبکو در انجام صعودهای سرعتی نیز از توانایی فوق العاده ای برخوردار است. او در سال 2006 در مسابقات سرعت کوه البروس(بام اروپا) با زمان 3 ساعت و 55 دقیقه این کوه را صعود کرد و برنده این رقابت شد. نفر دوم این مسابقه 40 دقیقه بعد از دنیس به قله رسید. او همچنین رکورد دار صعود سرعتی کوه خانتانگری به ارتفاع 7010متر است. دنیس در مدت زمان 12ساعت و 21 دقیقه (از کمپ اصلی تا کمپ اصلی) این کوه را صعود کرد.

کارهای خارق العاده دنیس اروبکو به همین ها محدود نمی شود. او در سال 1999 فقط در مدت 42 روز به پنج قله ی بالای هفت هزار متری شوروی سابق صعود کرد و تبدیل به کسی شد که در کوتاه ترین زمان ممکن عنوان پلنگ برفی را کسب کرده است.

دنیس اما همیشه فراتر از یک کوهنورد عادی که فقط هدف بالا یا پایین رفتن از کوه دارد عمل کرده است. کوهنوردی های او همواره همراه با کمک به سایر کوهنوردان همراه بوده است. دنیس اروبکو از سال 2001 تا 2018 حداقل 6 بار به شکل رسمی برنامه شخصی صعودهایش در کوه های هشت هزاری را به تعویق انداخته است تا به سایر کوهنوردان کمک کند.

سال 2001 در لوتسه
در این سال دنیس اروبکو دومین تلاش خود برای تراورس اورست به لوتسه را به همراه سیمون مورو انجام داد. زمانیکه او در منطقه بود کوهنورد لهستانی آنا چروینسکایا در ارتفاع 8200 متری بر اثر یخ زدگی نیاز به امداد پیدا کرد. دنیس او را تا کمپ 4 به ارتفاع 8200 متر منتقل کرد و برنامه تراورس خود را متوقف کرد. در همین لرنامه بعد از امداد رسانی او فقط به کوه لوتسه از مسیر نرمال صعود کرد اما در سال 2009 از مسیری جدید به این کوه صعود کرد.

سال 2002 در شیشاپانگما
پاییز این سال عده ای از کوهنوردان قزاق به همراه دو کوهنورد دیگر به قله شیشاپانگما صعود کردند. در بازگشت کوهنورد اسلونیایی همراه درون شکافی یخی سقوط کرد. تیم قزاق از جمله دنیس اروبکو او را نجات می دهند و تا کمپ 6100متر منتقل می کنند.

سال 2002-2003 در k2
در زمستان 2002-2003 او عضو اکسپدیشن زمستانی لهستانی ها به سرپرستی کریستف ویلیچکی بر روی کوه k2 بود. در جریان این صعود در ارتفاع 7750 متری همنورد وی مارسین کاچکان دچار ارتفاع زدگی شد. دنیس او را به تنهایی تا کمپ 3 و با ملحق شدن کریستف ویلیچکی از کمپ 3 او را در همان شب تا کمپ اصلی منتقل کردند تا تحت درمان قرار گیرد.

سال 2003 در برودپیک
در این سال دنیس به همراه تیمی از کوهنوردان قزاق برای صعود کوه های نانگاپاربات، برودپیک و k2 در یک فصل وارد قراقروم شدند. بعد از صعود نانگاپاربات آنها به برودپیک رفتند. تیم قزاقستان در ارتفاع 7200 متری درون چادر منتظر صعود نهایی قله در روز بعد بود. در همین روز کوهنورد فرانسوی کریستف لافیل به شکل سبک بار و آلپی به قله صعود کرد. او در بازگشت به دلیل بدی هوا و ارتفاع زدگی به امداد نیاز پیدا کرد. کوهنوردان قزاقستان درون چادر خود به او پناه دادند و در روز بعد دنیس اروبکو او را تا کمپ اصلی مشایعات کرد و سه کوهنورد دیگر به قله صعود کردند. دنیس اروبکو اما در روز بعد مجدد از کوه بالا رفت و به قله برودپیک صعود کرد.

سال 2008 در آناپورنا
در طی چند سال کوهنوردی در هیمالیا دنیس با کوهنورد اسپانیایی ایناکی اوچوآ دوست شده بود. دنیس اروبکو خسته از صعود کوه ماکالو درون تخت خود در هتلی در کاتماندو در حال استراحت بود که ساعت 5 صبح توسط مینگما شرپا از خواب بیدار می شود. به او خبر می رسد که دوستش در ارتفاع 7400متری آناپورنا(کمپ 4) مستقر شده و قادر به پایین آمدن نیست. دنیس بلافاصله با یک کوله سبک سوار بر هلیکوپتر به کمپ اصلی آناپورنا می رود. در همان روز به همراه دن بویی و با تجهیرات اکسیژن تا کمپ 2 و فردای آن روز به ارتفاع 7400 متری آناپورنا میرسند اما با پیکر بی جان ایناکی مواجه می شوند.

سال 2018 در نانگاپاربات
دنیس اروبکو در زمستان این سال مشغول تلاش زمستانی بر روی کوه k2 به سرپرستی کریستف ویلیچکی بود. همزمان الیزابت روول و تومک مکیویچ در نانگاپاربات بعد از صعود به قله دچار حادثه می شوند. خبر حادثه به گوش تیم k2 می رسد 4 کوهنورد از جمله دنیس اروبکو در فاصله یک روز از زمستان k2 با پرواز هلیکومتر به کمپ اصلی نانگاپاربات می رود و با صعود شبانه تا ارتفاع 6000 متری این کوه الیزابت روول را تا کمپ اصلی این کوه همراهی می کنند.

منبع:

ویکیپدیا

هشت هزاری ها

دنسیول

استفاده از مطلب فوق فقط با ذکر نام وبسایت “بام ایران ، ۵۶۱۰ متر” مجاز است

جنگجویان یخی

نویسنده: مسعود فرح بخش

صعود زمستانی به قلل هیمالیا ، غیر ممکنی بود که با اراده ی لهستانی ها ممکن شد

در دهه 50 ، 60 و 70 میلادی اوج شکوفایی کوهنوردی در قلل مرتفع هیمالیا و قراقروم بود ، در حالیکه بسیاری از اولین های تاریخ کوهنوردی در ارتفاعات بلند در همین سال ها شکل گرفت لهستانی ها در کشور خود اجازه خروج و شرکت در اکسپدیشن های هیمالیا نداشتند ، اوضاع اقتصادی اسفناک آن روزهای لهستان هم اجازه سفر به این گوشه از دنیا را نمی داد ، تا اینکه در اواسط دهه 70 کم کم پای لهستانی ها به هیمالیا باز شد اما درست در زمانیکه بسیاری از رکوردها به ثبت رسیده بود و بسیاری از غیر ممکن ها در هیمالیا ممکن شده بود.

کوهنوردان لهستانی باید ثابت می کردند که بهترین در دنیا هستند و برای اینکار باید تنها غیر ممکن موجود در هیمالیا را ممکن می کردند و آن چیزی نبود جز صعود زمستانی به یک قله ی بالای هشت هزار متر برای اولین بار در تاریخ کوهنوردی.

زمانیکه رینهولد مسنر به همراه پیتر هابلر در سال 1978 بدون کپسول اکسیژن به اورست صعود کردند فقط و فقط تنها یک غیر ممکن دیگر در هیمالیا باقی ماند غیر ممکنی که درست دو سال بعد در فوریه 1980 توسط کریستوف ویلیچکی کوهنورد نامدار لهستانی و لژک سیچی ممکن شد .

زمانی که ویلیچکی با بیسیم خود یک پیام کوتاه به بیس کمپ مخابره کرد و آن پیام شروع فصل جدید در تاریخ هیمالیا نوردی بود : ” مــــا روی قــــــله هســـتیـــــم ” پیامی کوتاه از بلند ترین نقطه ی زمین ولی اینبار در فصل زمستان .

اولین هشت هزاری لهستانی ها و اولین کوه هشت هزار متری که در زمستان صعود شد از قضا بلندترین آنها نیز بود. صعود زمستانی به کوه اورست تا آن تاریخ بزرگترین غیر ممکن تاریخ کوهنوردی بود که به وقوع پیوسته بود.

لهستانی های قدرتمند که “جنگجویان یخی” لقب گرفته بودند در حد فاصل سال 1980 تا 1988 موفق شدند 7 قله از چهارده قله ی بالای هشت هزار متری را صعود کنند.

اورست در سال 1980(اولین صعود یک هشت هزاری در زمستان)

ماناسلو در سال 1984

دائولاگری در سال 1985

چوآیو در سال 1985

کانگچن چونگا در سال 1986

آناپورنا در سال 1987

لوتسه در سال 1988(اولین صعود یک هشت هزاری در زمستان به صورت سولو و انفرادی توسط ویلیچکی)

در این بین یرزی کوکوچکای افسانه ای با 4 صعود زمستانی(کانگجن چونگا ، دائولاگری ، آناپورنا ، چوآیو ) و کریستوف ویلیچکی با 3 صعود(کانگجن چونگا ، لوتسه ، اورست) نامشان در تاریخ جاودانه شد.

لهستانی ها تا سال 2005 حاکم هیمالیا در زمستان بودند تا اینکه پدیده ای به نام “سیمون مورو” ظهور کرد

در سال 2005 سیمون مورو ی ایتالیایی بهمراه موراوسکی لهستانی شیشاپانگما را صعود کردند تا اولین غیر لهستانی تاریخ باشد که یک کوه هشت هزار متر را برای اولین بار در زمستان صعود کرد.

در سال 2009 سیمون مورو به همراه دنیس اروبکو ، ماکالو را نیز در زمستان صعود کرد تا اولین و تنها صعود زمستانی ماکالو رقم بخورد.

سیمون مورو در سال 2011 بهمراه دنیس اروبکو و کوری ریچاردز گاشربروم 2 را صعود کرد تا عدد فتوحات خود در زمستان را به سه برساند .

این صعود اولین صعود یک کوه هشت هزار متری در پاکستان بود و اولین و آخرین صعود زمستانی در گاشربروم 2.

در سال 2012 و 2013 باز هم لهستانی ها موفق شدند گاشربروم 1 و برودپیک را هم در پاکستان صعود کنند تا 12 قله از 14 قله بالای هشت هزار متر در زمستان صعود شده باشد.

اما صعود سیزدهمین کوه هشت هزاری تاریخ نیز به نام سیمون مورو افسانه ای رقم خورد. او به همراه آلکس تکسیکن و علی سدپارا از پاکستان بعد از چندین تلاش ناموفق در سال های قبل موفق شد در سال 2016 کوه سرسخت نانگاپاربات را در زمستان صعود کند تا با چهار صعود زمستانی نامش را در تاریخ کوه نوردی دنیا برای همیشه جاودان سازد.

اکنون کوه k2 ملقب به کوهستان وحشی ، دومین و مشکل ترین کوه جهان  تنها کوه بالای هشت هزار متریست که هنوز کسی موفق به صعود زمستانی آن نشده است. اما غیر ممکن غیر ممکن است …

عکس بالای صفحه: از چپ (دنیس اوروبکو ، سیمون مورو ، کوری ریچاردز) در اولین صعود زمستانی کوه گاشربروم 2

برگرفته از

Alpinist

 

استفاده از مطلب فوق فقط با ذکر نام وبسایت “بام ایران ، ۵۶۱۰ متر” مجاز است
 

رینهولد مسنر ؛ مردی برای تمام دوران

نویسنده: مسعود فرح بخش

رینهولد مسنر کوهنورد ، ماجراجو ، کاشف ، قطب نورد ، کویرنورد و نویسنده اهل ایتالیا متولد 17 سپتامبر 1944 است، مسنر به قدری بزرگ است که کلمات قادر به وصف او نیستند ؛ او مرد اولین ها و بی شک یکی از بهترین های کوهنوردی در تمام دوران است.

مسنر از دوران کودکی کوهنوردی را زیر نظر پدرش جوزف مسنر شروع کرد . وی زمانیکه تنها 5 سال داشت با پدرش اولین قله ی خود را صعود کرد . او که همراه با پدرش در گوشه ای از آلپ کوهنوردی می کرد کم کم عاشق کوه و صخره شد. مسنر علاقه ی شدیدی به کوهستان آلپ و دولومیت ها داشت( دولومیت ها رشته کوهی در شمال شرقی ایتالیا هستند که به دلیل شکل سوزنی  و صخره های سر به فلک کشیده شده خود بسیار معروف می باشند ؛ بلندترین قله دولومیت ها “مارمولودا” با 3343 متر ارتفاع است)

مسنر هشت برادر و یک خواهر داشت. او بعد ها با برادرش گونتر کوهنوردی و با برادر دیگرش هابرت قطب های زمین را پیمایش کرد.

زمانیکه مسنر 13 سال داشت بصورت جدی مشغول فعالیت های کوهنوردی شد و اینکار را بهمراه برادرش گونتر که 11 سال داشت انجام داد.

مسنر در دهه 60 با الهام گرفتن از هرمان بول سبک کوهنوردی آلپی را بنیان نهاد. یعنی کوهنوردی از پای کوه بدون مسیر مشخص ، برقراری کمپ در صورت نیاز بصورت موقت ، حمل کمترین تجهیزات و زمان حداقل برای دستیابی به هدف

در سال 1970 مسنر اولین سفر خودش به هیمالیا را بهمراه برادرش گونتر انجام داد. هدف آنها صعود به قله سرسخت نانگاپاربات از جبهه صعود نشده و بسیار دشوار روپال بود.

مسنر و برادرش گونتر سرانجام به قله رسیدند اما به دلایلی نتوانستند از مسیری که بالا آمده بودند به پایین بروند و در کمال شگفتی بدون طناب ، آذوقه ، کیسه خواب و چادر از جبهه دیامیر که هیچ کوهنوردی در آن نبود تصمیم به فرود گرفتند. دو روز بعد در راه بازگشت تراژدی بزرگی رخ داد. گونتر بر اثر سقوط بهمن کشته شد و خود مسنر بخشی از انگشتان پایش را بعلت سرمازدگی از دست داد. از مسنر کم تجربه در آن زمان برای انجام این صعود بهمراه برادر کم تجربه ترش بسیار انتقاد شد.

مسنر در 1975 گاشربروم 1 را در سه روز از مسیر جدید صعود کرد که این زمان در آن دوره بسیار بی سابقه بود.

مسنر مرد اولین ها بود، او بعد ها بعد از سه تلاش ناموفق سرانجام در 1978 نانگاپاربات را در بزرگ داشت برادرش از جبهه دیامیر بصورت  تمام انفرادی و بدون کپسول اکسیژن و بدون حمایت هیچ تیم کوهنوردی صعود کرد. این اولین صعود انفرادی کامل در کوه های 8000 متر بود.

او در همین سال به همراه پیتر هابلر اورست را بدون کپسول اکسیژن صعود کرد، تا آن زمان صعود به اورست بدون استفاده از کپسول اکسیژن از سوی کوهنوردان ، شرپاها و دکترها غیر ممکن شمرده می شد اما مسنر و هابلر اولین نفراتی بودند که این غیرممکن را ممکن کردند.

مسنر تمامی 14 کوه بالای هشت هزار متر را صعود کرد و اولین نفری در تاریخ کوهنوردی شد که به این افتخار دست پیدا کرد . مسنر تمامی این 14 قله را بدون استفاده از کپسول اکسیژن صعود کرد.

مسنر بعد ها اورست را بصورت سولو و افرادی و بدون استفاده از کپسول اکسیژن صعود کرد تا بالاترین صعود انفرادی تاریخ کوهنوردی را ممکن کند.

مسنر بعنوان یک کاشف و ماجراجو به قله های بسیاری در سرتاسر دنیا صعود کرده . مسنر قطب های زمین را نیز پیمایش کرده و صحرای بزرگ گوبی را نیز درنوردید. همچتین او فاتح هفت قله مرتفع هفت قاره جهان نیز می باشد. با هم نگاهی می اندازیم به کارنامه پرافتخار مسنر در گذر زمان:

 

مسنر در مجموع 20 بار قله های بالای هشت هزار متر را صعود کرد

کارنامه مسنر در هشت هزار متری ها به ترتیب زمان صعود:

1970 نانگاپاربات اولین وآخرین صعود از جبهه روپال با برادرش گونتر

1972 ماناسلو از مسیر جدید

1975 گاشربروم 1 اولین صعود به روش آلپی در تاریخ هیمالیا در سه روز گشایش مسیر جدید

1978 اورست اولین صعود تاریخ اورست بدون کپسول اکسیژن بهمراه پیتر هابلر

1978 نانگاپاربات اولین صعود تمام انفرادی به یک کوه هشت هزار متری

1979کوه سرسخت K2

1980 اورست ؛ اولین و تنها صعود انفرادی و بدون کپسول اکسیژن در تاریخ هیمالیا بر روی بام جهان

1981 شیشاپانگما ؛ گشایش مسیر جدید

1982 کانجنچونگا ؛ گشایش مسیر جدید

1982 گاشربروم 2

1982 برودپیک

1982 اولین تلاش زمستانی بر روی چوآیو (صعود نا موفق)

1984 تراورس گاشربروم 1 و 2 صعود به قله ها بدون بازگشت به کمپ اصلی

1985 داهولاگری

1985 آناپورنا ؛ گشایش مسیر جدید

1986 ماکالو

1986 لوتسه

سایر اکسپدیشن های مسنر:

1971 انجام برنامه های کوهنوردی در ایران ؛ نپال ، گینه نو ، پاکستان و شرق آفریقا

1972 نوشاخ واقع در رشته کوه هندوکش افغانستان

1974 کوه دنالی در آلاسکا از مسیر جدید

1978 کلیمانجارو مسیر جدید

1986 پیمایش شرق تبت ، کوه وینسون در قطب جنوب ؛ در این سال مسنر اولین شخصی شد که 7 قله ی مرتفع 7 قاره ی دنیا را بدون کپسول اکسیژن صعود کرد

1989 پیمایش قطب جنوب

1992 کوه شیمباروزو مرتفع ترین کوه دنیا بر مبنای فاصله از مرکز کره زمین

1995 پیمایش قطب شمال از سیبری به کانادا(ناموفق)

1998 صعود به کوه های مغولستان و برخی کوه های آند

2000 ساخت فیلمی بر روی کوه فوجی ژاپن

2003 سفر به اقیانوس منجمد شمالی

2004 پیمایش صحرای بزرگ گوبی مغولستان ، 2000 کیلومتر پیمایش پیاده

مسنر پا به سن گذاشته در سال 2003 شروع به ساخت پروژه به نام “موزه کوهنوردی مسنر” کرد که در سال 2006 در قالب پنج موزه در نقاط مختلف کوهستان آلپ به منظور بازدید عموم بازگشایی شدند.در این موزه ها عکس ها وتجهیزاتی از کوهنوردی ها ی مسنر وهمینطور سایر تجهیزات و ادوات کوهنوردی به نمایش در آمده .

اینکه مسنر با این سبک کوهنوردی در تمامی صعود هایش زنده ماند و چگونه تمامی صعود هایش بدون کپسول اکسیژن بودند خود نشان از نبوغ و توان فرا انسانی او دارد. بدون شک نام و یاد مسنر برای همیشه در تاریخ کوهنوردی باقی می ماند .

سخنانی از مسنر:

“بدون خطر مرگ، کوهنوردی دیگر کوهنوردی نیست ولی در کوهنوردی من به دنبال مرگ نیستم، دقیقا برعکس آن، من سعی در زنده ماندن دارم. اما زنده ماندن بدون وجود خطر مرگ نیز بسیار آسان است. کوهنوردی هنر زنده ماندن در شرایط سخت است که شامل خطر مرگ هم میشود. بهترین کوهنورد کسی نیست که تلاش میکند تا یکی دوبار کارهای احمقانه بکند و سپس بمیرد. بلکه بهترین کوهنورد کسی است که سعی میکند بزرگترین کارها را انجام دهد و زنده بماند . . .شما باید نزد خودتان در نظر بگیرید که فلان کار را میتوانید انجام دهید و یا نمیتوانید. این یکی از اصلیترین قسمتهای کوهنوردی است که هر لحظه باید یادتان باشد. پیش خودتان بگوئید”این حد و مرز من است. بیشتر از این نمیتوانم، باید پائین تر از این حد توقف کنم.” و اگر شما از این حد بالاتر بروید مطمئنا در کوهنوردی کشته خواهید شد و هنر کوهنوردی زنده ماندن است نه مردن.”

 

منابع:

وبسایت هشت هزارتایی ها

کوهنوردان زرتشتی

صفحه ویکیپدیا

 

استفاده از مطلب فوق فقط با ذکر نام وبسایت “بام ایران ، ۵۶۱۰ متر” مجاز است

راهنمای جامع خرید کیسه خواب

جایزه کلنگ طلایی

نویسنده و مترجم: مسعود فرح بخش

جایزه کلنگ طلایی معتبرترین جایزه سالانه کوهنوردی است که از سال 1991 توسط مجله فرانسوی Montagnes و انجمن فرانسوی Le  groupe de haute montagne یا به اختصار GHM به کوهنوردانی که در سرتاسر دنیا برنامه های شاخص کوهنوردی انجام می دهند اهدا می شود.

 

انجمن فرانوسوی GHM با عضویت کوهنوردان فرانسوی و سایر کوهنوردان از سرتاسر دنیا به ارتقاء سطح فنی و کیفی برنامه های آنان کمک می کند. همینطور کوهنوردان سرتاسر دنیا می توانند با همدیگر آشنا شوند و از رزومه فعالیت هایشان آگاهی پیدا کنند.

 

نامزدهای جایزه کلنگ طلایی توسط GHM و Montagnes انتخاب می شوند و هر ساله مراسمی با حضور داوران ، برگزار کنندگان مراسم و کوهنوردان از سرتاسر دنیا در شهر شامونی فرانسه و کورمایور ایتالیا برگزار می شود و جایزه کلنگ طلایی که معتبرترین جایزه دنیای کوهنوردیست به منتخبین اهدا می شود.

 

کوهنوردانی که نامزد جایزه کلنگ طلایی می شوند نه تنها می بایستی یک برنامه خاص کوهنوردی در سطح جهانی را انجام دهند بلکه باید در اجرای برنامه های خود از موارد زیر نیز پیروی کنند:

استفاده از کمترین تجهیزات و در واقع شیوه آلپی و سبک بار بودن برنامه. طبق این اصل صعود ها باید با حداقل هزینه اقتصادی انجام شود. طناب های ثابت ، اکسیژن های مکل ، باربرها ، شرپاها و سایر عوامل انسانی می بایستی کمترین نقش را داشته باشد و یا به عبارتی نقشی نداشته باشد.

پایبند بودن به ارزش های اخلاقی ، احترام به جامعه محلی ، حفظ محیط زیست و اعتقاد به روح واقعی ورزش کوهنوردی می بایستی سر منشا برنامه ها قرار گرفته باشد.

مسیر و نوع برنامه می بایست خلاقانه باشد و انجام برنامه یک نوآوری در تاریخ کوهنوردی باشد.

در انتخاب نامزدها برای داوران نه تنها ارتفاع کوه چندان اهمیتی ندارد بلکه تکیه بر مهارت ، تجربه و دانش کوهنوردی بهمراه نوآوری ، خلاقیت و درجه سختی مسیر از اهمیت بسیار بالاتری برخوردار است.

بر طبق این اصل بسیاری از صعودهای کوهنوردان از مسیرهای عادی به مرتفع ترین قلل دنیا ، امروزه کاری بسیار عادی تلقی می شود و شامل هیچ یک از گزینه های بالا برای نامزدی در جایزه کلنگ طلایی نیست.

 

مراسم جایزه کلنگ طلایی برعکس سایر مراسم های ورزشی چندان رقابتی نیست و سرشار از احساسات است. داوران در برخی از سال ها جایزه کلنگ طلایی را به بیش از یک کوهنورد و یک برنامه اهدا کردند حتی در سال 2013 جایزه کلنگ طلایی در اقدامی بی سابقه به شش برنامه مختلف کوهنوردی اهدا شد.

 

اولین جایزه کلنگ طلایی در سال 1992 به دو کوهنوردی اهل اسلونی برای 3000 متر صعود از برج جنوبی کانجن چونگا رسید.

ازسال 2009 به جز جایزه اصلی کلنگ طلایی جایزه “یک عمر فعالیت کوهنوردی” نیز برای ادای احترام به کوهنوردان قدیمی و با تجربه به آنان اهدا می شود.

اولین کوهنوردی که جایزه یک عمر فعالیت کوهنوردی را کسب کرد ، والتر بوناتی کوهنورد ، ماجراجو و نویسنده ی ایتالیایی بود .

در سال 2010 جایزه یک عمر فعالیت کوهنوردی به رینهولد مسنر اهدا شد.

مارکو پریزل کوهنورد اسلونیایی با سه بار برنده شدن این جایزه رکورد دار می باشد. وی اولین جایزه کلنگ طلایی را در سال 1992 کسب کرد و همچنین در سال های  2007 و 2014 برای بار دوم و سوم نیز این جایزه را تصاحب کرد.

اولی استک کوهنوردی توانمند سوئیسی نیز دو بار جایزه کلنگ طلایی را کسب کرده. وی در سال 2014 برای اولین صعود سولو و انفرادی رخ جنوبی آناپورنا و در سال 2009 برای اولین صعود آلپی رخ شمالی کوه  6500 متری Tengkampoche در نپال این جایزه را کسب کرد.

در سال 2009 “کی تانیگوچی” کوهنوردی ژاپنی اولین زنی بود که جایزه کلنگ طلایی را کسب کرد.

جایزه کلنگ طلایی به دلیل تغییرات در سیستم داوری در سال 2008 برگزار نشد.

Logo Piolets d'or

لوگوی جایزه معتبر کلنگ طلایی

برداشت از:

https://en.wikipedia.org/wiki/Piolet_d%27Or

http://www.pioletsdor.net/index.php/en/

http://kouheghaf.blogspot.com/2016/03/blog-post_51.html

 

استفاده از مطلب فوق فقط با ذکر نام وبسایت “بام ایران ، ۵۶۱۰ متر” مجاز است

دمای سرمایش باد

نویسنده: مسعود فرح بخش

دمای استاندارد” ، “دمای واقعی” و “دمای سرمایش باد” چیست؟

همه ما قبل از اجرای برنامه کوهنوردی آب و هوای منطقه را از طریق سایت های معتبر چک می کنیم. در بررسی آب و هوای منطقه یکی از نکاتی که اهمیت بالایی دارد دمای محیط است.

همه ما بارها در فصل تابستان تصور کردیم دمایی که احساس می کنیم بسیار گرم تر از دمایی است که هواشناسی اعلام کرده و همینطور در فصل زمستان بارها پیش آمده دمایی که احساس می کنیم خیلی سرد تر از دمای اعلام شده است. این نکته باعث می شود خیلی ها حتی سازمان هواشناسی را به دروغگویی متهم کنند اما به راستی این اعداد و ارقام چگونه محاسبه می شوند؟

دمای هوایی که هواشناسی(در همه کشور ها) اعلام می کند در شرایطی خاص محاسبه می شود. این دما توسط یک دماسنج که همواره در داخل سایه قرار دارد و توسط یک شاخص باید یک متر از زمین فاصله داشته باشد محاسبه می شود.به دمایی که از این طریق اندازه گیری می شود “دمای استاندارد” گفته می شود.

دمایی که بدن انسان چه در فصل گرم و چه در فصل سرد احساس می کند همواره متفاوت از دمای استاندارد می باشد که به فاکتورهای دیگری مرتبط است.

دو نوع دمای دیگر نیز وجود دارد که بر مبنای دمای استاندارد محاسبه می شوند و توجه به آنها در برنامه های کوهنوردی بخصوص برنامه های زمستانی از اهمیت بالایی برخوردار است.

دمایی که همواره باید در برنامه های کوهنوردی چک کنیم، دمای استاندارد که به صورت کمینه و بیشینه(low and high temperature) بیان می شود نیست بلکه دمای “سرمایش باد” یا wind chill می باشد. این دما تابعی از دمای استاندارد و سرعت باد می باشد که همواره سرد تر از دمای استاندارد می باشد.در واقع این همان دمایی است که در محیط کوهستان بدنمان حس می کند.

در سایت های هواشناسی کوهستان این دما همواره محاسبه می شود.دمایی که باید توجه کنیم همین دمای سرمایش باد یا wchill یا chill است.

اما دمای دیگری نیز وجود دارد که از دمای سرمایش باد دقیق تر می باشد اما محاسبه آن همواره سخت تر می باشد و معمولا در سایت های هواشناسی کوهستان بیان نمی شود.”دمای واقعی” یا real feel همان دمایی است که بدن آنرا احساس می کند که از دو دمای قبلی هم دقیق تر است. به جز دمای استاندارد و سرعت باد فاکتورهای دیگری مانند پوشش ابر ، شدت و زاویه تابش خورشید و رطوبت در آن دخیل هستند.

در واقع دمای سرمایش فقط بر مبنای دمای استاندارد و سرعت باد است که در فصول سرد و دما های زیر صفر کاربرد دارد اما دمای واقعی برای فصل گرما هم می باشد

asl

جدول دمای سرمایش باد

دو سایت معروف هواشناسی کوهستان:

http://www.mountain-forecast.com/

http://www.snow-forecast.com/

دو سایت معروف هواشناسی شهرها:

http://www.accuweather.com/

http://www.viewweather.com/

 

استفاده از مطلب فوق فقط با ذکر نام وبسایت “بام ایران ، ۵۶۱۰ متر” مجاز است