نوشتهها
محیط زیست کوهستان، مصرف گرایی و حضور انسان
نویسنده: مسعود فرح بخش
روش منسوخ دامداری سنتی از عوامل تخریب گسترده محیط های طبیعی به ویژه مراتع بسیار ارزشمند در کوهستان است. یکی از آثار این تخریب ها که بخش بزرگی از آن به دلیل وجود تعداد بسیار زیاد و خارج از کنترل دام در این مراتع است، وقوع سیلاب های مخرب در نقاط کوهستانی است. سیلاب هایی که هر ساله تعدادشان در حال فزونی است و خسارت مالی و جانی بیشتری از خود بر جای می گذارند. حتی برخی سیلاب ها در 40 سال اخیر در نقاطی گزارش شده که هرگز سابقه ای از وقوع سیلاب در طول تاریخ در آن نقاط ثبت نشده بود. اما چرا؟ جواب ساده است. مصرف گرایی بیش از حد ما ایرانیان ارتباطی مستقیم با این تخریب ها دارد پس تا زمانی که در ابتدا سبک زندگی خود را تغییر ندهیم، تا زمانی که بی حساب و کتاب مصرف کنیم و دور بریزیم حتی اگر پسماند این مصرف را به اصولی ترین شکل ممکن تفکیک کنیم، نمی توانیم خود را دوستدار و دغدغه مند محیط زیست بنامیم!
از اهمیت مراتع برای انسان می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. جذب روان آب های سطحی و انتقال آنها به سفرهای آب زیر زمینی
2. حفظ پویایی خاک و جلوگیری از فرسایش خاک و هجوم ریزگردها
3. کنترل سیلاب ها و بهمن های مخرب با تثبیت خاک
4. اکسیژن رسانی و تصفیه هوا
5. حفظ زیبایی بصری کوهستان
و…
عمده ترین عوامل تخریب مراتع نیز توسط انسان است که شامل موارد زیر است:
1. چرای بی رویه و بدون منطق دام
2. لگد کوب کردن و گسترش پاکوب ها توسط کوهنوردان، دوچرخه سواران، موتورها و خودروها دو دفرانسیل که هر یک خود را مالک کوهستان می دانیم و بیحساب و کتاب در گروه های بزرگ بی وقفه و در هفته های متوالی از یک مسیر و در یک سری کوه محدود وارد می شویم.
3. آتش سوزی ها یا حریق گسترده که در اغلب موارد عاملی انسانی دارند
اما آیا تخریب مراتع فقط به وجود دام و نیاز نامحدود انسان به گوشت قرمز محدود می شود؟ در انتها خدمت برخی دوستانی که خود را به خواب زدند هم باید عرض کنم که فرسایش خاک و نابودی مراتع نه فقط به دام بلکه به حضور انسان به اشکال مختلف هم مرتبط است. قطعا حضورهای خارج از کنترل، پشت سر هم، صعودهای سراسری و در تعداد بالا، صعودهای هرهفته از یک مسیر و در یک کوه، ورود بدون نظارت کوهنوردان و وسایل نقلیه و مواردی مشابه فرایند اینگونه تخریب ها را تسریع خواهد کرد.
این طناب را از هر سمتی دست بگیریم سر دیگر به خودمان متصل می شود، پس از خودمان شروع کنیم و برای حفظ کوهستان نیمه جان کشورمان کمی بیشتر فکر و مسئولانه تر رفتار کنیم
استفاده از مطلب فوق فقط با ذکر نام وبسایت “بام ایران ، 5610متر” مجاز است
تیرک گذاری و طناب کشی در توچال ؛ آری یا خیر
نویسنده: مسعود فرح بخش
در 8 سپتامبر 2002 فدراسیون جهانی کوهنوردی(UIAA) در بیانیه ای جهانی موسوم به “بیانیه تیرول” به منظور عدم تخریب و ایجاد مزاحمت در محیط بکر و وحشی کوهستان و همینطور کاهش حوادث و برای برخورداری از اصول گردشگری پایدار به شرح برخی از کدهای اخلاقی رفتاری برای عملکرد بهتر در محیط کوهستان پرداخت.
بیانیه تیرول طیف وسیعی از باید ها و نباید ها را در محیط کوهستان در بر می گیرد.
در بند 6 این بیانیه که مربوط به حوادث و مرگ و میرها است ؛ از کوهنوردان خواسته میشود برای جلوگیری از بروز شرایط اضطراری و حادثه در محیط کوهستان دانش ، مهارت فنی و تجهیزات خود را ارتقا دهند و درک صحیحی از خطرات کوهستان داشته باشند.
در هیچ کجای این بیانیه به منظور پیشگیری از حوادث در محیط کوهستان ، تیرک گذاری و طناب کشی مسیر توصیه نشده است چرا که در بندهای بعدی بیانیه تیرول از کوهنوردی پاک و بدون اثر از خود نام می برد. در این بیانیه کوهنوردان را از هر گونه تخریب ، تغییر و دستکاری در محیط بکر کوهستان منع می کند و گروه ها و اجتماع های مختلف کوهنوردی را به برقراری رابطه و مشورت با یکدیگر تشویق می کند.
هر گونه تیرک گذاری و طناب کشی در مسیر کوه توچال مغایر با روح بیانیه تیرول که مورد قبول تمام کوهنوردان جهان است ، می باشد.
هر گونه اقدام خودسر و داوطلبانه در تیرک گذاری و طناب کشی مسیر توچال و عدم مشورت با گروه های محیط زیستی ، کوهنوردان باتجربه و با سابقه و سمن های مردم نهاد و در راس آنها کارگروه محیط زیست فدراسیون کوهنوردی خلاف روح بیانیه جهانی تیرول و فدراسیون جهانی کوهنوردی است.
به امید روزی که با درک درست از کوهستان زیبا این میراث گرانبها را بکر و وحشی به نسل های بعد انتقال دهیم.
مسعود فرح بخش / نویسنده وبسایت بام ایران
www.5610m.com
استفاده از مطلب فوق فقط با ذکر نام وبسایت “بام ایران ، ۵۶۱۰ متر” مجاز است
روز توچال و روزهای مشابه ؛ آری یا خیر؟
نویسنده: مسعود فرح بخش
(به مناسبت جمعه آخر تابستان)
در روز های اخیر خبرهایی از گرامی داشت “روز توچال” در فضای مجازی به سرعت در حال انتشار است و دست اندر کاران موضوع سعی در برپایی و گرامی داشت این روز بر روی قله توچال هستند.
اما آیا این روز و این نوع حرکت ها برای توچال و کوهنوردی مفید است یا خیر؟
13 تیر هر سال مصادف است با روز دماوند اما چرا باید روزی به اسم دماوند داشته باشیم و در این روز چه اتفاقی می افتد؟
دماوند از این جهت روزی در تقویم به خود اختصاص داده که بعنوان اصلی ترین نماد طبیعی سرزمین ایران و بلند ترین کوه ایران مطرح می شود. حتی تلاش ها برای ثبت جهانی دماوند زیبا در میراث جهانی یونسکو نیز ادامه دارد. اما توچال کوهیست که تنها وجه تمایز آن نزدیکی به پایتخت است و حتی بلندترین کوه استان تهران نیز نیست. همینطور روز توچال نیز برخلاف روز دماوند ، رسمی نیست و در هیچ تقویمی به ثبت نرسیده.
در روز دماوند که در 13 تیر یا جمعه نزدیک به این تاریخ برگزار میشود مراسمی در شهر رینه اجرا می شود که در آن با حضور صدها و هزاران نفر از علاقه مندان به کوه دماوند در عرصه های مختلف به معرفی طبیعت ، فرهنگ و تاریخ دماوند پرداخته می شود.
در این تاریخ اتفاق زیبایی رخ می دهد، در 13 تیر صد ها نفر از علاقه مندان به کوه دماوند صعود “نمی کنند” ، آنها در شهر رینه بر روی صندلی می نشینند و از دماوند صحبت می کنند.
اینروزها همگان به این موضوع واقفند که حضور با تعداد بالا در هر اکوسیستمی با هر نوع رفتار و منشی منجر به تخریب و عدم تعادل در آن اکوسیستم می شود.
با تمام این اوصاف این روز ها صحبت از حضور صدها نفری در کوه به شدت آسیب پذیری مثل توچال است. فرسایش خاک در توچال و گسترش پاکوب های مسیر در آن چنان زیاد است که شاید با کمتر کوهی در ایران بتوان مقایسه کرد.
از جهتی حال که روزی غیر رسمی به نام توچال به وجود آمده احتمال این وجود دارد که سایر کوه ها و مناطق بکر استان های ما نیز “روز” پیدا کنند و در نتیجه برای گرامیداشت آن روز بخصوص ، با هجوم گردشگران و کوهنوردان و در نتیجه تخریب های جبران ناپذیر در آنها مواجه شویم و این به ضرر طبیعت ایران و به ویژه اکوسیستم کوهستانی خواهد بود.
به امید روزی که مسئولانه سفر کنیم و آسیب هایی که به طبیعت وارد می کنیم را درک و از آن اجتناب کنیم.
کوه هایی مثل توچال و دماوند نزد ما به امانت هستند آنها را زیبا و سالم به همراه پوشش گیاهی و حیات وحشش به نسل های بعدی تحویل دهیم.
بیانیه وبسایت بام ایران در پاسخ به جمع آوری زباله های مسیر توچال و عدم تخریب در صعود با تعداد بالا توسط کوهنوردان به مجریان این روز:
دوستان عزیزم باور کنید تخریب فقط آشغال ریختن نیست
آلودگی صوتی صدها کوهنورد یعنی تخریب یعنی تنش و استرس بین جانداران بخصوص پرندگان
آلودگی تصویری ناشی از حضور تعداد بالا برابر است با تخریب و تنش بین حیات وحش نیمه جان توچال
قدم گذاشتن با تعداد بالا یعنی تخریب خاک ، فرسایش خاک چه کسی گفته در ارتفاعات بالا پوشش گیاهی وجود ندارد از ارتفاع 2500 تا خود قله پوشش گیاهی استپی وجود دارد و اگر خاک فرسوده شود که بسیار شده است پوشش گیاهی که بسیار ارزشمند است وجود نخواهد داشت.
نگاه به پاکوب های توچال بیندازید در قسمت هایی از خیابان های تهران گسترده تر شده اند
دفع فضولات انسانی به مقدار زیاد یعنی تخریب یعنی آلودگی محیط آلودگی خاک آلودگی آب های زیر زمینی
چه خواسته و چه ناخواسته تمامی این تخریب ها در حضور زیاد، اجتناب ناپذیر خواهد بود
گاهی غرور بی جایمان را باید زیر پا بگذاریم و کمی واقع بین باشیم صعود های با تعداد بالا در هر نقطه از طبیعت ایران که به شدت آسیب پذیر است امری نکوهیده است .
چنین تصمیماتی که از روی احساس گرفته شده هیچ توجیه زیست محیطی ندارد . امیدوارم متولیان این حرکت روزی متوجه اشتباهی که در حق توچال کردند بشوند .
مسعود فرح بخش – وبسایت بام ایران
www.5610m.com
همچنین مطلب زیر را در وبسایت کوهنامه مطالعه کنید
رینهولد مسنر ؛ مردی برای تمام دوران
نویسنده: مسعود فرح بخش
رینهولد مسنر کوهنورد ، ماجراجو ، کاشف ، قطب نورد ، کویرنورد و نویسنده اهل ایتالیا متولد 17 سپتامبر 1944 است، مسنر به قدری بزرگ است که کلمات قادر به وصف او نیستند ؛ او مرد اولین ها و بی شک یکی از بهترین های کوهنوردی در تمام دوران است.
مسنر از دوران کودکی کوهنوردی را زیر نظر پدرش جوزف مسنر شروع کرد . وی زمانیکه تنها 5 سال داشت با پدرش اولین قله ی خود را صعود کرد . او که همراه با پدرش در گوشه ای از آلپ کوهنوردی می کرد کم کم عاشق کوه و صخره شد. مسنر علاقه ی شدیدی به کوهستان آلپ و دولومیت ها داشت( دولومیت ها رشته کوهی در شمال شرقی ایتالیا هستند که به دلیل شکل سوزنی و صخره های سر به فلک کشیده شده خود بسیار معروف می باشند ؛ بلندترین قله دولومیت ها “مارمولودا” با 3343 متر ارتفاع است)
مسنر هشت برادر و یک خواهر داشت. او بعد ها با برادرش گونتر کوهنوردی و با برادر دیگرش هابرت قطب های زمین را پیمایش کرد.
زمانیکه مسنر 13 سال داشت بصورت جدی مشغول فعالیت های کوهنوردی شد و اینکار را بهمراه برادرش گونتر که 11 سال داشت انجام داد.
مسنر در دهه 60 با الهام گرفتن از هرمان بول سبک کوهنوردی آلپی را بنیان نهاد. یعنی کوهنوردی از پای کوه بدون مسیر مشخص ، برقراری کمپ در صورت نیاز بصورت موقت ، حمل کمترین تجهیزات و زمان حداقل برای دستیابی به هدف
در سال 1970 مسنر اولین سفر خودش به هیمالیا را بهمراه برادرش گونتر انجام داد. هدف آنها صعود به قله سرسخت نانگاپاربات از جبهه صعود نشده و بسیار دشوار روپال بود.
مسنر و برادرش گونتر سرانجام به قله رسیدند اما به دلایلی نتوانستند از مسیری که بالا آمده بودند به پایین بروند و در کمال شگفتی بدون طناب ، آذوقه ، کیسه خواب و چادر از جبهه دیامیر که هیچ کوهنوردی در آن نبود تصمیم به فرود گرفتند. دو روز بعد در راه بازگشت تراژدی بزرگی رخ داد. گونتر بر اثر سقوط بهمن کشته شد و خود مسنر بخشی از انگشتان پایش را بعلت سرمازدگی از دست داد. از مسنر کم تجربه در آن زمان برای انجام این صعود بهمراه برادر کم تجربه ترش بسیار انتقاد شد.
مسنر در 1975 گاشربروم 1 را در سه روز از مسیر جدید صعود کرد که این زمان در آن دوره بسیار بی سابقه بود.
مسنر مرد اولین ها بود، او بعد ها بعد از سه تلاش ناموفق سرانجام در 1978 نانگاپاربات را در بزرگ داشت برادرش از جبهه دیامیر بصورت تمام انفرادی و بدون کپسول اکسیژن و بدون حمایت هیچ تیم کوهنوردی صعود کرد. این اولین صعود انفرادی کامل در کوه های 8000 متر بود.
او در همین سال به همراه پیتر هابلر اورست را بدون کپسول اکسیژن صعود کرد، تا آن زمان صعود به اورست بدون استفاده از کپسول اکسیژن از سوی کوهنوردان ، شرپاها و دکترها غیر ممکن شمرده می شد اما مسنر و هابلر اولین نفراتی بودند که این غیرممکن را ممکن کردند.
مسنر تمامی 14 کوه بالای هشت هزار متر را صعود کرد و اولین نفری در تاریخ کوهنوردی شد که به این افتخار دست پیدا کرد . مسنر تمامی این 14 قله را بدون استفاده از کپسول اکسیژن صعود کرد.
مسنر بعد ها اورست را بصورت سولو و افرادی و بدون استفاده از کپسول اکسیژن صعود کرد تا بالاترین صعود انفرادی تاریخ کوهنوردی را ممکن کند.
مسنر بعنوان یک کاشف و ماجراجو به قله های بسیاری در سرتاسر دنیا صعود کرده . مسنر قطب های زمین را نیز پیمایش کرده و صحرای بزرگ گوبی را نیز درنوردید. همچتین او فاتح هفت قله مرتفع هفت قاره جهان نیز می باشد. با هم نگاهی می اندازیم به کارنامه پرافتخار مسنر در گذر زمان:
مسنر در مجموع 20 بار قله های بالای هشت هزار متر را صعود کرد
کارنامه مسنر در هشت هزار متری ها به ترتیب زمان صعود:
1970 نانگاپاربات اولین وآخرین صعود از جبهه روپال با برادرش گونتر
1972 ماناسلو از مسیر جدید
1975 گاشربروم 1 اولین صعود به روش آلپی در تاریخ هیمالیا در سه روز گشایش مسیر جدید
1978 اورست اولین صعود تاریخ اورست بدون کپسول اکسیژن بهمراه پیتر هابلر
1978 نانگاپاربات اولین صعود تمام انفرادی به یک کوه هشت هزار متری
1979کوه سرسخت K2
1980 اورست ؛ اولین و تنها صعود انفرادی و بدون کپسول اکسیژن در تاریخ هیمالیا بر روی بام جهان
1981 شیشاپانگما ؛ گشایش مسیر جدید
1982 کانجنچونگا ؛ گشایش مسیر جدید
1982 گاشربروم 2
1982 برودپیک
1982 اولین تلاش زمستانی بر روی چوآیو (صعود نا موفق)
1984 تراورس گاشربروم 1 و 2 صعود به قله ها بدون بازگشت به کمپ اصلی
1985 داهولاگری
1985 آناپورنا ؛ گشایش مسیر جدید
1986 ماکالو
1986 لوتسه
سایر اکسپدیشن های مسنر:
1971 انجام برنامه های کوهنوردی در ایران ؛ نپال ، گینه نو ، پاکستان و شرق آفریقا
1972 نوشاخ واقع در رشته کوه هندوکش افغانستان
1974 کوه دنالی در آلاسکا از مسیر جدید
1978 کلیمانجارو مسیر جدید
1986 پیمایش شرق تبت ، کوه وینسون در قطب جنوب ؛ در این سال مسنر اولین شخصی شد که 7 قله ی مرتفع 7 قاره ی دنیا را بدون کپسول اکسیژن صعود کرد
1989 پیمایش قطب جنوب
1992 کوه شیمباروزو مرتفع ترین کوه دنیا بر مبنای فاصله از مرکز کره زمین
1995 پیمایش قطب شمال از سیبری به کانادا(ناموفق)
1998 صعود به کوه های مغولستان و برخی کوه های آند
2000 ساخت فیلمی بر روی کوه فوجی ژاپن
2003 سفر به اقیانوس منجمد شمالی
2004 پیمایش صحرای بزرگ گوبی مغولستان ، 2000 کیلومتر پیمایش پیاده
مسنر پا به سن گذاشته در سال 2003 شروع به ساخت پروژه به نام “موزه کوهنوردی مسنر” کرد که در سال 2006 در قالب پنج موزه در نقاط مختلف کوهستان آلپ به منظور بازدید عموم بازگشایی شدند.در این موزه ها عکس ها وتجهیزاتی از کوهنوردی ها ی مسنر وهمینطور سایر تجهیزات و ادوات کوهنوردی به نمایش در آمده .
اینکه مسنر با این سبک کوهنوردی در تمامی صعود هایش زنده ماند و چگونه تمامی صعود هایش بدون کپسول اکسیژن بودند خود نشان از نبوغ و توان فرا انسانی او دارد. بدون شک نام و یاد مسنر برای همیشه در تاریخ کوهنوردی باقی می ماند .
سخنانی از مسنر:
“بدون خطر مرگ، کوهنوردی دیگر کوهنوردی نیست ولی در کوهنوردی من به دنبال مرگ نیستم، دقیقا برعکس آن، من سعی در زنده ماندن دارم. اما زنده ماندن بدون وجود خطر مرگ نیز بسیار آسان است. کوهنوردی هنر زنده ماندن در شرایط سخت است که شامل خطر مرگ هم میشود. بهترین کوهنورد کسی نیست که تلاش میکند تا یکی دوبار کارهای احمقانه بکند و سپس بمیرد. بلکه بهترین کوهنورد کسی است که سعی میکند بزرگترین کارها را انجام دهد و زنده بماند . . .شما باید نزد خودتان در نظر بگیرید که فلان کار را میتوانید انجام دهید و یا نمیتوانید. این یکی از اصلیترین قسمتهای کوهنوردی است که هر لحظه باید یادتان باشد. پیش خودتان بگوئید”این حد و مرز من است. بیشتر از این نمیتوانم، باید پائین تر از این حد توقف کنم.” و اگر شما از این حد بالاتر بروید مطمئنا در کوهنوردی کشته خواهید شد و هنر کوهنوردی زنده ماندن است نه مردن.”
منابع:
استفاده از مطلب فوق فقط با ذکر نام وبسایت “بام ایران ، ۵۶۱۰ متر” مجاز است
حال دماوند خوش نیست …
نویسنده: مسعود فرح بخش
13 تیر ماه هر سال روز ملی دماوند است. کوه دماوند بدون شک اصلی ترین نماد طبیعی این کهن سرزمین است.
دماوند ما به حدی زیبا و خاص است که شاید خود ما از آن بی خبر باشیم. از گذشته دور تا به امروز دماوند کوه نقش مهمی در ادبیات این مرز و بوم داشته و شاهد و ناظر اتفاقات مهمی در خود بوده است. اما این روزها به لطف ما کوهنوردان و به لطف کم کاری تمامی سازمان های مربوط این “دیو سپید پای در بند” حال و روز خوشی ندارد .
ما کوهنوردان دانسته و نادانسته در حال نابودی دماوند هستیم بی آنکه بدانیم دماوند به عنوان اصلی ترین نماد طبیعی این مرز و بوم میراث گذشتگان نیست بلکه امانتی است نزد ما برای آیندگان و باید بدانیم بعد ها تاریخ از ما بعنوان نابودگران نماد سرزمین آریایی یاد خواهد کرد.
کوه فوجی یاما در ژاپن یکی از معدود کوه های مخروطی شبیه دماوند است . کوه فوجی با اینکه حدود 2000 متر کوتاه تر از دماوند است اما با مدیریت درست ژاپنی ها (قشر کوهنوردی و دولت مردانش) هر ساله پذیرای میلیون ها گردشگر از سراسر جهان است که فقط به قصد صعود و یا دیدن و عکاسی از کوه فوجی وارد آن کشور می شوند اما تعداد توریست های خارجی برای دیدن دماوند چقدر است؟
هر یک از ما کوهنوردان وظایف ساده ای داریم که اگر آنرا رعایت می کردیم شاید حال و روز دماوند کمی بهتر می بود .
هر کوهنوردی وظیفه دارد که فقط از مسیر پاکوب استفاده کند چرا که در مسیر پاکوب به دلیل جابجایی مداوم خاک و کوبیده شدن توسط کوهنوردان گیاهی در آن قابل رشد نیست بنابراین کوهنوردان هرگز نبایست از مسیری غیر معمول صعود کنند و پاکوب جدیدی را از خود به جای بگذارند.
از چیدن و لگد کردن گیاهان در مسیر باید جدا خود داری شود چرا که حذف هر گیاه می تواند صدمات جبران ناپذیری به اکوسیستم منطقه وارد کند ، بعضا این صدمات در طول دراز مدت قابل مشاهده هستند. برای مثال حذف یک گیاهی مانند “اسپرس کوهی” که شبیه گون است می تواند باعث جابه جایی و از بین رفتن گونه های بسیاری از پروانه ها شود و این پروانه ها خود می توانند سبب بذر افشانی و بارور سازی محیط شوند. اگر این چرخه طبیعی جایی مختل شود بعد از چند سال متوجه کاهش پوشش گیاهی منطقه می شویم و این اتفاقی است که امروز در دماوند افتاده اما باید با اطلاع رسانی جلوی این کار را گرفت.
بر اساس مصوبه کارگروه محیط زیست فدراسیون کوهنوردی نصب هر گرونه بنر و نوشته در محیط های کوهستانی به ویژه در بارگاه سوم و قله دماوند ممنوع است. بسیار دیده ایم بنرهایی که توسط گروه های نادان در بارگاه سوم و در قله رها سازی می شود. ما کوهنوردان موظف هستیم تمامی بنرها و پارچه نوشته های خود را به پائین حمل کنیم. گروه هایی که بنرهای خود را در بارگاه و قله جا می گذارند نه تنها کاری خلاف عرف و فرهنگ کوهنوردی و محیط زیست انجام می دهند بلکه کارشان خلاف قانون است پس در صورت مشاهده بایستی تمامی این گروه ها و تیم ها از طریق رسانه های مجازی و سایر رسانه ها به دیگران معرفی شوند.
حتی المقدور کوهنوردان می بایست کمترین استفاده را از مسیرهای شن اسکی داشته باشند . در مسیر های شن اسکی ، خاک به دلیل جا بجایی هرگز فرصت احیا پیدا نمی کند و این کار باعث مردن و نابودی خاک آن منطقه می شود.
یکی دیگر از کارهایی که منجر به نابودی دماوند شده است به جا گذاشتن حجم وسیعی از فضولات انسانی در منطقه به ویژه اطراف بارگاه سوم است. در پارک های ملی آمریکا در بدو ورود کیسه های مخصوصی به گردشگران داده می شود که بایستی تمامی فضولات انسانی خود را از طریق آنها از پارک خارج کنند و در صورت رعایت نکردن این موضوع جریمه هایی گریبان گردشگران را خواهد گرفت.
فضولات انسانی در طبیعت بین 20 تا 30 روز زمان می برد تا جذب خاک شود و به دلیل وجود نیترات اگر وارد آب های زیر زمینی شوند باعث بروز آلودگی هایی می شوند. شاید وقتی صحبت از فقط چند ده انسان باشد این فضولات نقشی در آلودگی منابع آب زیر زمینی نداشته باشند اما زمانیکه صحبت از چند هزار کوهنورد است که در طول یک فصل وارد منطقه می شوند ، قضیه شکل بسیار جدی و بحرانی به خود می گیرد. این را اضافه کنید که بسیاری در این بین فضولات خود را بر روی سنگ رها می کنند و نه تنها مدت زمان بیشتری برای تجزیه لازم است بلکه آلودگی های محیطی را نیز سبب می شوند.
نکته بعدی رها سازی حجم انبوه زباله در مسیر به خصوص در پناهگاه ها و جان پناه های مسیر و به طور خاص در بارگاه سوم دماوند است. بزرگ ترین خیانتی که ما کوهنوردان در حق دماوند کردیم رهاسازی زباله های خود به دلیل خستگی ، ناتوانی و یا نا آگاهی درمحیط دماوند بود و هست.
هر کوهنوردی “وظیفه” دارد زباله خود را حتی بیش از آن چیزی که تولید کرده به پائین منتقل کند. هیچ نهادی مسئول پائین آوردن زباله های دماوند نیست و هر سال اگر مشاهده می کنیم زباله ها به پائین دست منتقل می شوند ، در واقع این حاصل بی مسئولیتی ما کوهنوردان است که دیگران را به زحمت می اندازد.
انتقال زباله ها به پائین دست خود نیز داستانی دارد . در واقع به دلیل عدم نظارت درست در سیستم دفع پسماند شهری حتی بسیاری از زباله هایی که ما با خود به پائین دست حمل می کنیم(به ویژه در مناطق شمال کشور) توسط نهادهای مربوط در آن شهر یا روستا جمع می شوند و اکثرا در جنگل ها و دشت های شمال کشور رها سازی می شوند . بنابراین کوهنوردانی که از شهرهای بزرگ زباله های خود را به پائین حمل می کنند وظیفه دیگری دارند که به مانند انتقال زباله از ارتفاع به پائین بسیار مهم است و آن اینکه زباله ی خود را می بایستی تا شهر محل سکونت حمل کنند و در آنجا رهاسازی کنند.
اما در آخر ، حال که هیچ نهادی وظیفه ورود و خروج کوهنوردان به منطقه را به عهده نمی گیرد ، ما کوهنوردان خود وظیفه داریم که ورود و خروج به منطقه را مدیریت کنیم و حتی المقدور در روزهای شلوغ سال وارد منطقه نشویم. باید این واقعیت را قبول کنیم که کوه بزرگی مانند دماوند ظرفیت محدودی برای پذیرایی از کوهنوردان در طول یک دوره ای خاص دارد بنابراین با مدیریت زمان ورودمان به منطقه از شلوغی و ازدحام بیش از حد و در نتیجه تبعات حاصل از این ازدحام که تاحدی اجتناب ناپذیر است در دماوند جلوگیری کرده ایم.
به امید روزی که همه ما در مقابل این امانت بزرگی که نزد ما برای آیندگان است مسئولیت پذیر باشیم و صرفا صعود خود به دماوند را افتخار ندانیم ، بلکه حفظ این امانت و بهبود شرایط حاکم بر پیکره ی زخمی دماوند را نیز افتخار بدانیم و از آن یاد کنیم.
و در انتها قصیده “دماوندیه ” از ملک الشعرای بهار که خواندنش خالی از لطف نیست
ای دیو سپید پای در بند! — ای گنبد گیتی! ای دماوند!
از سیم به سر یکی کله خود — ز آهن به میان یکی کمر بند
تا چشم بشر نبیندت روی — بنهفته به ابر، چهر دلبند
تا وارهی از دم ستوران — وین مردم نحس دیومانند
با شیر سپهر بسته پیمان — با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون — سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت — آن مشت تویی، تو ای دماوند!
تو مشت درشت روزگاری — از گردش قرنها پس افکند
ای مشت زمین! بر آسمان شو — بر ری بنواز ضربتی چند
نی نی، تو نه مشت روزگاری — ای کوه! نیم ز گفته خرسند
تو قلب فسردهٔ زمینی — از درد ورم نموده یک چند
شو منفجر ای دل زمانه ! — وآن آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین، سخن همی گوی — افسرده مباش، خوش همی خند
ای مادر سر سپید! بشنو — این پند سیاه بخت فرزند
بگرای چو اژدهای گرزه — بخروش چو شرزه شیر ارغند
ترکیبی ساز بیمماثل —معجونی ساز بیهمانند
از آتش آه خلق مظلوم — وز شعلهٔ کیفر خداوند
ابری بفرست بر سر ری — بارانش ز هول و بیم و آفند
بشکن در دوزخ و برون ریز — بادافره کفر کافری چند
ز آن گونه که بر مدینهٔ عاد — صرصر شرر عدم پراکند
بفکن ز پی این اساس تزویر — بگسل ز هم این نژاد و پیوند
برکن ز بن این بنا، که باید — از ریشه بنای ظلم برکند
زین بیخردان سفله بستان — داد دل مردم خردمند
استفاده از مطلب فوق فقط با ذکر نام وبسایت “بام ایران ، ۵۶۱۰ متر” مجاز است
چالش هفت قله مرتفع هفت قاره جهان
نویسنده: مسعود فرح بخش
یکی از چالش های دنیای کوهنوردی صعود به مرتفع ترین قلل هفت قاره زمین می باشد. بر طبق این چالش کوهنوردان می بایستی به 7 قاره ی دنیا در 7 نقطه ی زمین سفر کنند. این چالش به لحاظ سختی از دیگر چالش های کوهنوردی از درجه سختی پائین تری برخوردار است اما سفر به دور دنیا و همینطور صعود به قلل کمتر شناخته شده و صرف هزینه بالا برای رسیدن به این چالش از سختی های آن می باشد.
امروزه بر طبق قرارداد هفت قاره بر روی کره زمین وجود دارد(به ترتیب بزرگ ترین به کوچک ترین):
آسیا ، آفریقا ، آمریکای شمالی ، آمریکای جنوبی ، جنوبگان ، اروپا ، اقیانوسیه
به لحاظ جغرافیایی قاره تعریف واحدی ندارد. بر اساس یکی از تعاریف قاره به انبوه سرزمین هایی گفته می شود که بصورت پیوسته به هم متصل می باشند و کل مجموعه مانند یک جزیره ی بزرگ توسط آب احاطه شده است. بر طبق این تعریف استرالیا یک قاره مجزا می باشد.
یکی دیگر از تعاریف مربوط به قاره مفهوم “فلات قاره” می باشد. بر طبق این تعریف امتداد خشکی ها در داخل آب نیز شامل قاره می شود که بر اساس این تعریف جزایر اطراف استرالیا نیز جز یک قاره واحد یعنی اقیانوسیه محسوب می شوند.
اما تعریف قاره ها باز هم محدود به دو مفهوم بالا نمی شود ،به طور خاص دو قاره ی اروپا و آسیا به هم متصل می باشند و وجه تمایز آنها رشته کوه اورال در بین ایندو قاره است. گاهی این دو قاره یک قاره واحد تلقی می شود که به آن اوراسیا گفته می شود.
این اختلاف تعاریف قاره باعث اختلاف بر سر فهرست 7 قله شده به طوریکه امروزه 4 لیست مختلف “هفت قله ی هفت قاره” وجود دارد.
اولین تلاش ها برای فتح هفت قله از دهه 50 میلادی شروع شد. در سال 1956 ویلیام هاکت کوهنورد آمریکایی توانست 5 قله از هفت قله را صعود کند. آقای هاکت در آن زمان دو صعودش به اورست و کوه ویسنون در قطب جنوب باقی ماند که هرگز نتوانست آنرا تکمیل کند.
در سال 1978 رینهولد مسنر اولین کسی بود که به 6 قله از هفت قله رسید.اما مسنر اعتقاد داشت که بلندترین نقطه قاره اقیانوسیه کوه “کارستنز” با ارتفاع 4884 متر می باشد و او به این کوه صعود کرد. اما مسنر علاوه بر این کوه به “کاسیزکو” نیز صعود کرد. مسنر در سال 1986 با صعود به کوه وینسون در قطب جنوب پنجمین شخصی شد که این چالش را به پایان رساند و اولین شخصی شد که تمامی این 7 یا به عبارت بهتر 8 قله را بدون استفاده از کپسول اکسیژن صعود کرد.
مسنر بعد از اتمام این پروژه فهرست پیشنهادی خود را ارئه داد که ” فهرست مسنر” مشهور شد.
در سال 1985 “ریچارد باس” کوهنورد و سرمایه دار آمریکایی با صعود به قله اورست بعنوان اولین شخصی که هفت قله ی از هفت قاره را صعود کرده شناخته شد.(ریچارد باس با 55 سال سن در آن زمان مسن ترین فردی بود که به اورست صعود کرد)
ریچارد باس بعد از اتمام این پروژه فهرست خود را ارئه داد اما “فهرست باس” کمی راحت تر از فهرست مسنر می باشد. اختلاف بین ایندو فهرست بر سر بلندترین قله قاره اقیانوسیه می باشد . امروزه عده ی زیادی از کوهنوردان در راه رسیدن به این چالش هر دو قله را صعود می کنند.به غیر از این عده ای کمتر هم هستند که علاوه بر این هشت قله ، مون بلان را نیز صعود می کنند.
این هفت قله بر اساس 4 تعریف مختلف عبارتند از:
آسیا | آمریکای جنوبی | آمریکای شمالی | آفریقا | اروپا | جنوبگان | اقیانوسیه | |
1
(فهرست ریچارد باس) |
اورست 8848 متر
(نپال و چین) |
آکانکاگوا 6961 متر
(آرژانتین) |
دنالی 6194 متر
(آمریکا) |
کلیمانجارو
5895 متر (تانزانیا) |
البروس 5642 متر
(روسیه) |
کوه وینسون 4892 متر | کاسیزکو
2228 متر (استرالیا) |
2
(فهرست رینهولد مسنر) |
اورست 8848 متر
(نپال و چین) |
آکانکاگوا 6961 متر
(آرژانتین) |
دنالی 6194 متر
(آمریکا) |
کلیمانجارو
5895 متر (تانزانیا) |
البروس 5642 متر
(روسیه) |
کوه وینسون 4892 متر | پونکاک جایا 4884 متر
(اندونزی) |
3 | اورست 8848 متر
(نپال و چین) |
آکانکاگوا 6961 متر
(آرژانتین) |
دنالی 6194 متر
(آمریکا) |
کلیمانجارو
5895 متر (تانزانیا) |
مون بلان 4810 متر
(ایتالیا و فرانسه) |
کوه وینسون 4892 متر | پونکاک جایا 4884 متر
(اندونزی) |
4 | اورست 8848 متر
(نپال و چین) |
آکانکاگوا 6961 متر
(آرژانتین) |
دنالی 6194 متر
(آمریکا) |
کلیمانجارو
5895 متر (تانزانیا) |
مون بلان 4810 متر
(ایتالیا و فرانسه) |
کوه وینسون 4892 متر | کاسیزکو
2228 متر (استرالیا) |
طبق لیست بالا برخی معتقدند قله مون بلان واقع در آلپ بلندترین نقطه اروپا می باشد اما بسیاری دیگر از کوهنوردان عقیده دارند از آنجا که البروس در تقسیمات سیاسی در کشور روسیه و در قاره ی اروپا قرار دارد و همینطور چون ارتفاع آن بلندتر است ، باید آنرا بعنوان مرتفع ترین نقطه قاره اروپا در نظر گرفت. در تلاش های اولیه برای رسیدن به 7 قله ، مون بلان قله ی مرتفع اروپا در نظر گرفته می شد اما امروزه تقریبا اکثریت آرا ، رای به البروس برای بلندترین نقطه اروپا داده است.
در سال 1986 کوهنورد کانادایی پاتریک مورو اولین شخصی بود که چالش هفت قله را بر اساس فهرست مسنر به پایان رساند.
در سال 1990 خانم جونکو تابئی اولین زنی شد که این چالش را به پایان رساند. خانم تابئی با صعود به اورست اولین زنی بود که کوه اورست را صعود کرد.
در سال 1996 کوهنورد آمریکایی کریس هاور هر هفت قله را صعود کرد و از هر هفت قله با اسکی فرود آمد.
در سال 2008 کوهنورد دانمارکی هنریک کریستینسن در 136 روز هر دو فهرست مسنر و باس را به پایان رساند و نام خود را در کتاب گینس به ثبت رسانید.
تا سال 2011 تعداد 118 کوهنورد موفق به اتمام این چالش بر اساس هر دو فهرست باس و مسنر شدند در واقع این کوهنوردان چالش “هشت قله” را به اتمام رساندند.
تا این سال 231 نفر موفق به انجام فهرست مسنر و 234 نفر موفق به انجام فهرس باس شدند.
بعد ها چالش دیگری بعنوان ” هفت قله ی دوم” مطرح شد. بر طبق این چالش کوهنوردان می بایستی دومین قله ی مرتفع هر قاره را صعود کنند. کریستین استانگل اتریشی در سال 2013 با صعود به K2 اولین شخصی بود که این چالش را انجام داد.
این چالش به جهت قرار گرفتن کوه K2 در آن بسیار سخت از چالش هفت قله ی اول می باشد.
برداشت از:
https://en.wikipedia.org/wiki/Seven_Summits