استفاده از مطالب وبسایت فقط با ذکر نام و لینک مجاز است؛ هرگونه استفاده تجاری ممنوع است |
در این مطلب به این موضوع پرداخته می شود که چگونه سگ ها، این موجودات دوست داشتنی و این یار دیرین ما انسان ها می توانند از دوست ما به دشمن ما تبدیل شوند و چگونه می توانند برای حیات وحش و جانوران دیگر تهدید جدی باشند
سگ زیرگونه ای اهلی شده از گرگ است. سگ نخستین حیوانی است که به دست انسان اهلی شد، اگرچه توافقی در مورد تاریخ دقیق اهلی شدن سگ وجود ندارد اما شواهدی دقیق از وجود سگ های اهلی در حدود 15000 سال قبل وجود دارد. به احتمال فراوان چندهزار سال قبل تر از این نیز سگ ها به گروه های انسانی پیوسته بودند و در ابتدا از سگ ها به عنوان نگهبان و شکارچی در برابر سایر حیوانات و مزاحمین استفاده می شد. در طی نسل ها رابطه نزدیکی میان انسان و سگ شکل گرفت، انس و الفت میان انسان و سگ حاصل رابطه ای به بلندای بیش از پانزده هزار سال است و نظیر این رابطه بین انسان و هیچ جاندار دیگری وجود ندارد. با گذشت قرن ها و سال ها بشر با نسل کِشی از سگ، این جاندار اهلی شده را دچار تغییرات زیادی کرد و برای سگ “نژاد” های گوناگونی را پدید آورد. نژاد یک مفهوم انسانی است و در طبیعت چیزی به اسم نژاد بین حیوانات وحشی وجود ندارد. برای مثال بعد از اهلی شدن سگ ها به احتمال فراوان اولین سگ هایی که حکم حیوان خانگی پیدا کردند مربوط به 12000 سال پیش می شوند، اینها احتمالا سگ هایی آرام تر بودند که حاصل جفت گیری بین سگ های آرام و بی سر و صدا بودند. به همین طریق بشر با توجه به نیاز خود از طریق جفت گیری بین سگ هایی که یک خصوصیت بارز دارند نسل این حیوان را دچار تغییرات زیادی کردند به طوری که اکنون صدها نژاد مختلف از سگ در دنیا وجود دارد که همگی حاصل دستکاری ژنتیکی انسان در طی هزاران سال هستند. برخی سگ ها نگهبان هستند، برخی مخصوص کمک به انسان ها، برخی شامه خیلی قوی دارند، برخی کوچک و نمایشی برخی بزرگ و تهاجمی برای شکار، برخی مخصوص آب و هوای خیلی گرم و برخی مخصوص آب و هوای خیلی سرد. در حال حاضر هیچ سگی به شکل طبیعی در دنیا وجود ندارد که حاصل دستکاری ژنتیکی و نسل کشی بشر نباشد. به همین دلیل سگ ها جاندار می باشند اما جز حیات وحش حساب نمی شوند، حتی سگ های وحشی که هیچ صاحبی ندارند نیز جز حیات وحش نمی باشند. در ادامه متن به این موضوع پرداخته می شود. این نکته را باید اضافه کرد که دو گونه به نام سگ وحشی آسیایی و سگ وحشی آفریقایی وجود دارند که فقط به لحاظ اسمی نام سگ را یدک می کشند. این دو گونه که هر دو اکنون در خطر انقراض قرار دارند جز حیات وحش محسوب می شوند و به لحاظ ژنتیکی به سگ های اهلی ارتباطی ندارند.
اما سگ ها، این حیوانات دوست داشتنی و باوفا و این یار دیرینه انسان ها چگونه می توانند به تهدید تبدیل شوند؟ درک درست از این سوال بدون دور ریختن تفکرات سنتی که از سگ داریم امکان پذیر نیست. عموم ما بعد از شنیدن نام سگ، آن موجودات خانگی دوست داشتنی که آرام و باوقار در کنار انسان می باشند را تصور می کنیم اما آن سگ هایی که باعث تهدید می شوند و یا می توانند تهدید باشند، سگ های دیگری هستند که عموم مردم آنها را نمی بینند
سگ ها را می توان به سه دسته سگ های دارای صاحب، سگ های ولگرد یا Stray Dog و سگ های دوباره وحشی شده یا Feral Dog تقسیم کرد. سگ های ولگرد نیز به دو دسته تقسیم می شوند، سگ هایی که در حاشیه شهرها و روستاها هستند، این سگ ها صاحب ندارند اما به دفعات با انسان برخورد دارند و دسته دوم سگ های ولگرد دور از شهرها و روستاها در دل طبیعت و زیستگاه طبیعی حیوانات است که عموما به ندرت با انسان برخورد دارند و اینها کم کم می توانند دوباره کاملا وحشی شودند و به اصطلاح به Feral Dog تبدیل شوند. سگ های ولگرد عموما درون بافت کاملا شهری دیده نمی شوند و جمعیت اصلی آنها در حاشیه شهرها و روستا ها دیده می شود یعنی جایی که محل زندگی عموما مردمانی از قشر ضعیف اقتصادی در جامعه است. یکی از مواردی که این سگ ها می توانند به تهدید تبدیل شوند، افزایش بی رویه جمعیت همین سگ های ولگرد در حاشیه شهرها است. عده ای از دوست داران سگ ها که البته تعدادشان کم هم نیست و عموما از قشر متوسط تا مرفه شهرنشین می باشند همواره با رفتن به حاشیه شهرها با غذادهی به سگ ها باعث افزایش جمعیت این جاندارن می شوند، البته که ژست غذادهی به سگ ها در فضای مجازی بسیار محبوب است ، البته افرادی هم هستند که خالصانه و عاشقانه به سگ ها کمک می کنند و غذا می دهند در هر صورت چه عاشق این کار باشیم و چه برای ژست در صفحات مجازی این کار را انجام دهیم باعث افزایش خطر تهدیدی از سوی سگ ها می شویم. افزایش زاد و ولد و افزایش جمعیت سگ ها در حاشیه شهرها باعث افزایش تعداد حملات سگ ها به انسان ها می شود. بله همان سگ های آرام و دوست داشتنی در کنار انسان ها که رد حاشیه شهرها به وفور دیده می شود همواره آرام و غیرتهاجمی نیستند. تقریبا تمام حملات سگ ها نیز در حاشیه شهر و روستاها گزارش می شود. سید جلال بطحائی رییس گروه پیشگیری و مبارزه با بیماری های واگیر معاونت بهداشتی استان همدان تعداد حملات ثبت شده از حیوانات به انسان در 10 ماهه اول سال 97 فقط در استان همدان را 6500 مورد اعلام کرد. این میزان در مدت مشابه برای سال 95 تعداد 5600 حمله گزارش شده است. 70 درصد این آمار ناشی از حمله و گاز گرفتی سگ ها است و 30 درصد بقیه حاصل حمله گربه ها است که گربه نیز مانند سگ حیوانی است که متعلق به طبیعت نیست و فقط باید در محیط انسانی و زیر نظر و تحت حمایت انسان باشد. این آمار تکان دهنده است. در این آمار مرگ سالیانه 10 انسان توسط سگ ها نیز وجود دارد جالب است بدانید برخلاف باور عمومی که در مورد خرس، پلنگ، یوزپلنگ، گرگ و حتی کفتار وجود دارد، در کشورمان هیچ انسانی توسط این موجودات کشته نمی شود. انسان در رژیم غذایی هیچ کدام از این موجودات وجود ندارد و در بیش از 90 درصد مواجهه ما با این حیوانات آنها از انسان فرار می کنند. اما سگ ها هیچ ترسی از انسان ندارند. تکان دهنده تر اینکه تهدید جدی تری نیز از جانب سگ های ولگرد وجود دارد و آن حمله سگ ها به حیات وحش و شکار حیواناتی است که برخی از آنها در خطر جدی انقراض قرار دارند. حتی بسیاری از سگ ها که با انسان رفتاری دوستانه دارند در صورت مشابه سایر حیوانات اغلب رفتاری به شدت تهاجمی دارند و می توانند به هر حیوانی حتی بسیار بزرگتر از خود آسیب بزنند چرا که تقریبا همیشه سگ ها به شکل دسته ای زندگی می کنند و دسته سگ با هم می تواند هر حیوانی را از پای در بیاورد. سگ حیوانی گوشت خوار است و برای بقای خود نیاز به گوشت دارد. این تعداد سگ چگونه می توانند گوشت مورد نیاز خود را تامین کنند؟ پاسخ مشخص است آنها سایر حیوانات را “شکار” می کنند، برخی از این حیوانات در لبه ی تیغ انقراض قرار دارند.
شاید سوال مطرح شود که شکار موجودات توسط سگ ها چه اشکالی دارد؟ مگر کسی به شکار یک میش توسط پلنگ اعتراض می کند؟ برای پاسخ به این سوال ابتدا باید چند تعریف را مرور کرد.
موجودات زنده یا ارگانیسم ها دارای چند خصوصیت هستند که از موجودات غیر زنده تفکیک می شوند. این ویژگی ها 1- رشد 2- تنفس 3- تولید مثل 4-ترمیم 5-پاسخ به محرک ها است. به علم طبقه بندی موجودات زنده آرایه شناسی یا تاکسونومی گفته می شودبنابراین هرچیزی در اطراف ما است به دو دسته کلی موجود زنده و جسم بی جان تقسیم می شود. موجودات زنده یا جانداران به چند بخش زیر تقسیم می شوند 1- جانوران که شامل ما و همه حیوانات اطراف ما است 2- گیاهان 3- قارچ ها 5-باکتری ها 6- تک سلولی ها 7- یوکاریت ها
جانوران یا حیوانات به طور کلی به دو رده مهره داران و بی مهره گان تقسیم می شوند. مهره داران به پنج راسته پستانداران، خزندگان، دوزیستان، پرندگان و آبزیان تقسیم می شوند. در کشور ایران تاکنون تعداد22 گونه دوزیست، 194گونه پستاندار، 180 گونه آبزی، 243 گونه خزنده و 548 گونه پرنده ثبت شده است. البته این آمار همواره امکان تغییر دارد. این گونه ها همگی جز “حیات وحش” حساب می شوند.
اما تعریف حیات وحش یا Wildlife چیست؟ به همه جانوران(حتی گیاهان) که به صورت وحشی و طبیعی بدون دخالت یا کمک انسان بر روی کره زمین زندگی کرده و آب خوراک خود را تامین می کنند
همانطور که در ابتدای متن اشاره شده، سگ حیوانی اهلی شده است و جز حیات وحش حساب نمی شود. اهلی کردن یا Domestication فرایندی است که در آن گروهی از جانوران یا گیاهان به زندگی زیرنظر یا تخت حمایت انسان خو می گیرند
همانطور که گفته شد سگ اولین جانور اهلی شده در حدود بیش از 15 هزار سال قبل است. برخی از جانوران اهلی دیگر و زمان تقریبی اهلی شدن آن ها
گوسفند حدود 11000 سال قبل
بز حدود 10000 سال قبل
خوک حدود 9000 سال قبل
گربه حدود 7500 سال قبل
خر حدود 5000 سال قبل
شتر حدود 4000 سال قبل
برخی از این حیوانات اهلی به عنوان همدم انسان در خانه نگهداری می شوند که به آنها حیوان خانگی یا Pet گفته می شود.
پس با توجه تعاریف بالا از جانوران می توان گفت که همه حیوانات اهلی شده، همه حیوانات خانگی و همه حیوانات درون باغ وحش جز حیات وحش حساب نمی شوند و در همه جای دنیا محافظت از حیات وحش به محافظت از سایر گونه ها اولویت دارد.
عموم حیوانات اهلی و خانگی قادر به زندگی به شکل طبیعی در کنار حیات وحش نمی باشند. در مورد سگ ها نیز همه نژادها قادر به زندگی در طبیعت نیستند اما عده ای از جانوران و عده ای از سگ ها می توانند در طبیعت زندگی کنند که در نتیجه ورود این جانداران در دنیای وحش می تواند باعث برهم خوردن تعادل اکوسیستم شود. سگ موجودی گوشت خوار است و دشمن طبیعی ندارد یعنی تقریبا هیچ حیوان دیگری قادر به شکار او نیست(فقط پلنگ قادر به شکار سگ های پیر و آنهایی که انفرادی زندگی می کنند است) به همین طریق جمعیت آن در طبیعت به سرعت افزایش پیدا می کند و به یکباره به راس هرم غذایی وارد می شوند و با شکار کردن حیوانات گوشت خوار دیگر یا با شکار طعمه حیوانات دیگر موجب آسیب جدی به حیات وحش می شود. نکته دیگر اینکه حتی شاید سگ حیوانی را شکار نکند اما چون موجودی قلمرو طلب است اجازه نزدیک شده موجودات دیگر در یک زیستگاه را نمی دهد و با این کار بسیاری از حیوانات حیات وحش را از زیستگاه طبیعی فراری می دهد. اما باز هم تهدیدهای سگ ها برای حیات وحش به اینجا ختم نمی شود، سگ ها باعث انتقال بیماری های مشترک و بعضا غیرقابل درمان به سایر جاندران می شوند. اما تهدید سگ ها برای حیات وحش بازهم به همین ها محدود نمی شود، سگ ها آبشخورهای مناسب برای حیات وحش را قرق می کنند و اجازه نزدیکی سایر جانداران به حیات وحش را نمی دهند، این کار می تواند باعث ترک زیستگاه یک حیوان شود که در نتیجه اگر بخت با حیوان یار نباشد که در اغلب اوقات نیز به دلیل تخریب و محدود بودن زیستگاه جانوران توسط انسان اینگونه است، جانورد با وارد شدن به محیط های انسانی به دلایل مختلف از تصادفات جاده ای، شکار تا گیرافتادن در تله های انسانی از بین می رود. شاید سوالی مطرح شود که مگر چه تعداد سگ خارج از شهرها درون زیستگاه طبیعی جانوران وجود دارد و اینکه سگ های ولگرد در حاشیه شهرها چه ارتباطی به آن سگ های وحشی دور از شهرها دارند. در جواب سوال اول باید گفت آمار دقیقی از تعداد سگ های دوباره وحشی شده – Feral Dog – و دور از محیط انسانی وجود ندارد اما تعداد آنها به طور قطع “قابل توجه” است. در مورد سگ های ولگرد – Stray Dog – در حاشیه شهر نیز باید گفت اینها به مرور به قصد پیدا کردن غذا از شهر و روستا فاصله می گیرند و وارد طبیعت می شوند، آنجا زادآوری می کنند و تعدادشان در نقاط دور از شهر و روستاها کم کم افزایش پیدا می کند.
در ادامه چند مثال مطرح می شود
همه ما یوزپلنگ آسیایی را می شناسیم، زیرگونه ای به شدت در خطر انقراض که در کل دنیا فقط در کشور ما زندگی می کند. اگرچه دلایل کاهش جمعیت یوزپلنگ ها بسیار گوناگون است اما در حال حاضر با افزایش جمعیت سگ ها و وجود زیستگاه مشترک بین سگ و یوز، سگ ها از دشمن های اصلی یوز ایرانی حساب می شوند. تخمین زده می شود که در کشور حدود 50 یوز ایرانی وجود داشته باشد و از بین رفتن یک یوز توسط سگ یعنی از بین رفتن 2% از جمعیت این حیوان در کل کره زمین که آماری تکان دهنده است. در حدود ده سال گذشته حداقل سه مورد مرگ یوزپلنگ توسط سگ ها گزارش شده است، اکنون سه یوزپلنگ در اسارت نگهداری می شوند که هرگز بازگرداندن آنها به طبیعت وجود ندارد. دو یوز از این سه یوز توسط سگ ها از طبیعت حذف شده اند. به طور قطع با توجه به گستردگی زیستگاه موارد دیگری از کشتار یوز توسط سگ بوده که هرگز ثبت و مشاهده نشده است. بر خلاف باور عمومی سگ ها به راحتی می توانند یک یوز را شکار کنند. در سال 1396 سگ ها به یک توله یوز 6 ماهه در میاندشت جاجرم استان سمنان حمله می کنند. یوز از ترس سگ ها به بالای درخت پناه می برد و پیرزنی که شاهد ماجرا بود بعد از تماس با محیط بانان ساعت ها در زیر درخت می نشیند تا در نهایت یوز نجات پیدا می کند. یوزها حیواناتی آرام هستند و به هیچ عنوان نه به گله و نه به انسان حمله نمی کند.

یوزپلنگ ماده ای که در سال 91 توسط سگ های گله کشته شد
پلنگ ایرانی یکی از 9 زیرگونه پلنگ است که در ایران، افغانستان، عراق، ترکمنستان زندگی می کند. پلنگ ایرانی یکی دیگر از گونه های تحت حمایت در کشور می باشند، وضعیت حفاظتی پلنگ کمی بهتر از یوزپلنگ است اما اوهم در خطر انقراض است. تهدیدی که سگ ها برای پلنگ دارند کمی متفاوت تر از یوزپلنگ است. پلنگ ها زمانی که به حاشیه روستاها نزدیک می شوند چون غذای طبیعی آنها مانند قوچ و میش، کل و بز و گراز کمتر یافت می شود به سگ ها حمله می کنند و از سگ تغذیه می کنند. مطالعاتی بر روی برزو، پلنگ ایرانی که در پارک ملی تندوره در مرز ایران و پاکستان زنده گیره و ردیاب ماهواره ای بر روی او نصب شده بود نشان می دهد از زمانی که پلنگ منطقه حفاظت شده داخل پارک ملی را ترک کرد حداقل 12 سگ را که همگی در حاشیه روستاهای اطراف بودند شکار کرده است و این یک تهدید بسیار جدی برای پلنگ است، چراکه بیماری دیستمپر سگ سانان مستقیما از این طریق می تواند به پلنگ منتقل شود و به سرعت مرگ آنها را رقم بزند. جمعیت پلنگ در کشور حدود 500 قلاده تخمین زده می شود. جمعیت این پلنگ ها در نقاط مختلف ایران به شکل پراکنده است و بیماری دیستمپر می تواند تا 55% جمعیت پلنگ هایی که در یک زیستگاه تعدادشان از 25 فرد تجاوز نمی کند را از بین ببرد. تقریبا جمعیت پلنگ در تمامی زیستگاه های ایران کمتر از این میزان است. در سالهای اخیر چندین مورد از ابتلای پلنگ به بیماری دیستمپر گزارش شده است
آهوی ایرانی یکی دیگر از گونه های حمایت شده در کشور است.هر سال تعداد نسبتا قابل توجهی از حمله سگ ها به این گونه که وضعیت حفاظتی “آسیب پذیر” در رده حفاظتی اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت(IUCN) دارد گزارش می شود. سگ ها به طور خاص به راحتی می توانند بره ها را شکار کنند.
جِبیر گونه ای دیگر از حیات وحش ایران است، گونه ای با ظاهری تقریبا شبیه به آهو که بر خلاف آهو در زیستگاه های خشک تر و بیابانی تر یافت می شود. سگ ها از دشمنان اصلی جبیر نیز هستند. برای مثال یکی از زیستگاه های جبیر جزیره هرمز است، سگ های ولگرد جزیره یکی از عوامل اصلی کاهش چشمگیر جمعیت جبیرها در جزیره هرمز هستند
کل و بز نیز یکی دیگر از گونه های حیات وحش ایران می باشند که در نواحی کوهستانی و صخره ای جایی که تقریبا هیچ حیوانی جز پلنگ امکان شکار کردن آنها را ندارد زندگی می کنند. تا سالیان قبل فقط پلنگ شکارچی طبیعی این جانداران بود اما اکنون گزارشات متعددی از حمله سگ ها به کل و بزها منتشر شده است و حتی فیلم هایی نیز از حمله سگ به کل وبز موجود است.
لاک پشت پوزه عقابی از خزندگان در خطر انقراض ایران است که اواخر هر سال برای تخم ریزی به سواحل جنوبی کشور می آید. تخم لاک پشت ها یکی از غذاهای سگ های ولگرد است
به جز این حیوانات سگ ها به شغال، کفتار، روباه، راسو، رودک و تقریبا هر جنبنده دیگری حمله می کنند. سگ ها زمانی که مانند اجداد خود گرگ ها یک دسته تشکیل می دهند توانایی شکار هر حیوانی را دارند. از تهدیدات دیگر سگ تلفیق آنها درون دسته گرگ ها است. با این کار نژادی به وجود می آید به نام گرگاس، گونه ای که مانند سگ ها از انسان نمی ترسد و مانند گرگ ها قدرتمند است. البته بنا به یک باور غلط عده ای فقط خطر حمله سگ به انسان را از جانب همین گرگاس ها می دانند اما تقریبا هر سگ ولگردی درون طبیعت می تواند برای انسان خطرآفرین باشد. ورود سگ ها درون دسته گرگ ها می تواند باعث ناخالصی در ژن گرگ ها شود. البته در سالیان اخیر جمعیت گرگ ها در کشور به شدت کم شده است. جالب است بدانید گرگ حیوانی است به شدت انسان گریز، هیچ آمار موثقی از حمله گرگ به انسان در کشور وجود ندارد و همه حملاتی که به گرگ نسبت داده می شود معمولا یا کار سگ است یا گرگ-سگ(گرگاس)
در کنار همه مطالبی که گفته شد به بحث بیماری های مشترک بین انسان وحیوان نیز باید اشاره کرد، هر سگ رها در خیابان و طبیعت که تحت نظر دامپزشک نیست به شکل بالقوه می تواند ناقل بیماری هایی باشد که برخی از آن ها مهلک و مرگبار هستند. با یک جستجوی ساده در اینترنت می توان به لیست بلندبالای این بیماری های مشترک رسید.
حال با تهدید سگ ها برای انسان و حیات وحش آشنا شدیم، اگر تعصب نداشته باشیم تهدید سگ ها برای انسان و حیات وحش را قبول می کنیم. اما راهکار چیست؟
عده ای می گویند باید همه سگ های ولگرد را کشت! عده ای نیز می گویند سگ مانند همه حیوانات حق حیات دارد و باید مثل گذشته و حتی بیشتراز قبل از او حمایت کرد، این همان افراط و تفریط است نه گزینه اول چاره کار است و نه گزینه دوم دردی را علاج می کند، باید با سک تعامل رسید. مرگ یک سگ برای دوست داران سگ ها دردناک است اما به همان میزان مرگ یک پلنگ، یوزپلنگ یا جنبنده ای دیگر توسط سگ ها برای علاقمندان به حیات وحش ناراحت نیز کننده است
عده ای می گویند باید همه سگ ها را عقیم کرد، این راهکاری آرمانی است اما عملی نه
در این بین همواره بحث هایی که اغلب نیز خارج از ادب است بین فعالین حقوق حیوانات(سگ ها) و کارشناسان حیات وحش در می گیرد، دو طرف حرف هم را قبول نمی کنند و در نهایت مباحث هیچ خروجی کاربردی که هم برای سگ مفید باشد و هم برای حیات وحش را ندارد. نکته مهم در این بحث این است که ابتدا باید تعصبات را کنار گذاشت و دنبال راهی عقلانی رفت و نه راهی احساسی. عده می گوینده همه سگ ها از حاشیه شهرها جمع آوری شود و به طبیعت منتقل شوند، این راهی بس غیرکارشناسانه است که خوشبختانه قرار به عملی شدن هم ندارد
یکی از کارهای مثبتی که می توان انجام داد حمایت از پناهگاه های سگ ها است. دوستداران سگ ها اغلب هزینه های زیادی برای غذادهی به سگ ها می کنند اما از پناهگاه ها حمایتی نمی کنند. همانطور که گفته شده دوست داران سگ ها و افرادی که به سگ ها غذادهی می کنند از قشر متوسط به بالای جامعه هستند و محل زندگی آنها در حاشیه شهرها نیست اما این کار آنها باعث افزایش تعداد سگ ها در حاشیه شهرها می شود که قطعا برای ساکنین آن مناطق معضلاتی دارد که فقط یک مورد حمله سگ ها بود که در متن اشاره شد. یکی از کارهای عملی کمک به پناهگاه های حیوانات است نه غذادهی گسترده به سگ ها
از آنجا که مدیریت حاشیه شهرها نیز با شهرداری ها است، این نهاد دولتی نیز همواره در تلاش است تا جمعیت سگ ها را مهار کنند و این کار نیز از طریق کشتن سگ ها صورت می گیرد. این همان بحثی است که همواره اعتراضات زیادی را به همراه دارد. جدای از اینکه در برخی مواقع برخی از سگ ها را به روشی بی رحمانه و وحشیانه زجرکش می کنند که این کار تخلف و غیرانسانی است، اما در بسیاری موارد که عمدتا رسانه ای هم نمی شود سگ های ولگرد جمع آوری می شوند و از طریق تزریق دارو به مرگ آرام یا به اصطلاح مرگ ترحم آمیز کشته می شوند. از سال 1392 کشتن سگ ها با شلیک مستقیم توسط شهرداری ها ممنوع شده است و فقط باید آنها را جمع آوری کرد و سپس در مراکز مربوطه زیر نظر کارشناسان سازمان محیط زیست با مرگی بدون درد آنها را معدوم کرد. رحمت الله حافظی رئیس کمیسون سلامت شورای شهر تهران عنوان کرده است سالانه 9 هزار سگ ولگرد در تهران زنده گیری می شوند یعنی ماهانه 750 و روزانه 25 سگ، فراموش نکنیم که سگ ها از قابلیت تولید مثل بالایی برخوردار هستند و این 9000 هزار سگ قابلیت این را دارند که درطی یک سال جمعیتشان حتی تا 3 برابر افزایش پیدا کند، تازه این تعدادی است که فقط از سوی شهرداری و فقط در استان تهران جمع آوری می شود و تعداد بسیار بیشتری آزادانه در شهر تهران و سایر شهرها در حال تردد هستند.
قبل از اینکه بحث را ادامه دهم شاید بپرسید معضل سگ ها که مربوط به ایران نیست، سایر کشورها چگونه این مشکل را مدیریت کرده اند؟ جالب است بدانید در کشور هلند هیچ سگ ولگردی وجود ندارد، افرادی که سگ خود را در خیابان و طبیعت رها کنند جریمه سنگین می شوند، سگ ها با هزینه دولت عقیم می شوند. دولت هلند برای افرادی که در منازلشان سگ های خاص و اصیل نگهداری کنند مالیات زیادی در نظر گرفت و به طور کل با مجموع این قوانین سبب شد که مردم تشویق شوند بسیاری از سگ های خیابانی را نگهداری کنند و اکنون هلند تنها کشور بدون سگ ولگرد در جهان است.
در 9 ایالت آمریکا هم اکنون نیز سگ های ولگرد را بعد از جمع آوری در اتاق گاز می کشند، این روش مرگی دردناک برای حیوان رقم می زند و سالهاست با اعتراض فعالین حقوق حیوانات مواجه هستند. استرالیا مشکل دیگری دارد و آن معضل گربه های ولگرد است. دولت استرالیا برنامه ریزی کرده تا پایان سال 2020 تعداد دو میلیون گربه ولگرد را معدوم کند. تهدیدهای گربه ها نیز تا حد زیادی شبیه به سگ ها است. همانطور که مشاهده می کنید تقریبا در همه جای دنیا دولت ها و مردم در حال تلاش برای کنترل جمعیت سگ ها و گربه ها هستند اما روش های کار با توجه به نوع کشور، وضع معیشتی مردم، میزان جدی بودن تهدید ها، فرهنگ مردم کشور و امکانات درون کشور متفاوت است
اما برگردیم به ایران و سوال مهم اینکه چرا سگ ها به جای معدوم شدن, عقیم نمی شوند
در شهر تهران هزینه عقیم کردن یک سگ(در سال 98) حدود 400 هزار تومان است این یعنی شهرداری برای معدوم کردن همان 9000 سگ باید 3،6 میلیارد تومان هزینه کند و این فقط هزینه عقیم سازی است. سگ ها بعد از عقیم سازی همچنان زنده هستند در طبیعت رها هستند و تمام تهدیدهایی که اشاره شد تا زمان مرگشان همچنان وجود دارد. اگر قرار به نگهداری از این تعداد سگ در یک سرپناه باشد نیز عملا غیر ممکن است چراکه نه چنین فضایی وجود دارد و نه نیروی انسانی و بودجه ای لازم برای نگهداری این تعداد سگ. این نکته را فراموش نکنیم که 9000 سگ در سال دوم به 18000 سگ و در سال سوم به 27000 هزار سگ تبدیل می شوند و به همین شکل جمعیت سگ ها رشد می کند و تمام این آمارها فقط مربوط به شهر تهران است
اما یک نکته بسیار مهمی که خیلی از افراد به آن توجه نمی کنند این است که این آمارها فقط مربوط به سگ های ولگرد در حاشیه شهر ها و روستاها است. بسیاری از سگ های وحشی ولگرد در زیستگاه های طبیعی حیات وحش در حال زندگی هستند که عملا زنده گیری آنها به دلیل خوی تهاجمی داشتن، وسعت زیستگاه و صعب العبور بودن مناطق عملا امکان ندارد. بنابراین در این نقاط نه عقیم کردن ممکن است و نه زنده گیری و نه نگهداری درون سرپناه، حتی اگر زنده گیری صورت گیرد و عقیم سازی انجام شود برای اینکه عقیم سازی موثر باشد باید حداقل 75% جمعیت یک کلونی عقیم سازی شوند. بنابراین در زون های حساس محیط زیست و زیستگاه های مهم حیات وحش کشور هیچ راهی عملی جز کشتن سگ ها وجود ندارد و این روشی است که از سالهای بسیار دور انجام می شده و در آینده هم برای حفاظت از حیات وحش کشور باید انجام شود. در برخی مناطق محیط بانان حق تیر دارند که سگ ها را از بین ببرند. البته یکی از موثرترین راه ها مجبور کردن گله داران و جامعه محلی به عقیم کردن سگ هایشان است تا اگر وارد زیستگاه هم شدند توانایی تولیدمثل نداشته باشند. قطعا برای این کار باید دولت به روستاییان کمک کند اما به طور کل همین روش موثر نیز جمعیت سگ هایی که اکنون درون زیستگاه های طبیعی کشور وجود دارند را از بین نمی برد.
در یک پژوهش که بر روی روش های حفاظت از یوزهای آفریقایی انجام شد یکی از موثرترین راه های حفاظتی از این گونه که جمعیتش حدود 7000 فرد تخمین زده می شود، مدیریت گله داری با روش های نوین و استفاده از سگ هایی با نژاد خاص که همواره در کنار انسان هستند تاکید شده است. کارشناسان از گله داران آفریقایی درخواست کرده اند که از سگ های نژاد آناتولی استفاده کنند، این سگهای نگهبان همواره در کنار انسان می مانند و از طرفی یوزپلنگ تمایلی به نزدیک شدن به این سگ ها را ندارد. بدین شکل می توان گله داران ایرانی را به استفاده از سگ هایی ترغیب کرد که در کنار گله و انسان بمانند و خوی تهاجمی کمتری به حیوانات دیگر داشته باشند. البته که این کار نیاز به حمایت، آموزش و اختصاص بودجه زیادی دارد که عملا سازمان های درگیر مانند سازمان حفاظت از محیط زیست با بودجه محدود نه توان مالی پرداختن به این پروژه حفاظتی را دارد، نه نیروی انسانی و نه عزمی برای حفاظت
اما از سگ های ولگرد درون زیستگاه های جانوری برگردیم به سگ های ولگرد در حاشیه شهرها و روستاها، اینکه بگوییم تعدادی از این سگها به ندرت از حاشیه شهرها دورتر می شوند و وارد زیستگاه های طبیعی حیات وحش می شوند بی راه نگفته ایم بنابراین هرکاری که به افزایش جمعیت این سگ ها منجر شود ظلم است به حیات وحش کم رمق ایرانو هر سگ ولگردی در حاشیه شهر و روستا پتانسیل این را دارد که از شهر فاصله بگیرد و وارد مناطق طبیعی شود.
یکی از راهکارهای موثر برای کنترل جمعیت سگ ها که در بسیاری از کشورها از جمله کانادا انجام می شود این است که سگ های ولگرد شناسایی و زنده گیری می شود. بعد از بررسی های پزشکی اولیه عکس سگ را بر روی وبسایتی مشخص می گذارند و یک ماه فرصت می دهند تا کسی سرپرستی سگ را برعهده گیرد. اگر شخصی پیدا شد سگ را عقیم می کنند، شناسنامه صادر می کنند و از فرد تعهد می گیردند که تا آخر عمر سگ باید از او نگهداری کند. اگر کسی پیدا نشد بعد از یک ماه با تزریق دارو خواب ابدی را برای سگ فراهم می کنند. با این روش طرفدران سگ ها دیگر نمی توانند به کشتن سگ ها اعتراض کنند و از طرفی جمعیت سگ ها کنترل می شود، عده ای که نیاز و علاقه دارند نیز به رایگان سگ دریافت می کنند و تا آخر عمر سگ از او نگهداری می کنند. مالیات دهندگان کانادایی هم نمی توانند اعتراض کنند که پول آنها به جای هزینه های عمرانی خرج سگ ها می شود و از طرفی نگهداری سگ ها برای یک ماه نیاز به محیط بزرگی ندارد(مقایسه کنید اگر همه سگ های ولگرد تهران در یک پناهگاه نگهداری شوند)
اما در آخر به یکی از موثر ترین راه ها در کنترل جمعیت سگ ها باید اشاره کرد. جمعیت گونه های جانوری در طبیعت در رابطه مستقیم با منابع غذایی است، هرگاه منابع غذایی برای یک گونه افزایش پیدا کند جمعیت آن گونه زیاد می شود و هرگاه منابع غذایی کم شود جمعیت گونه نیز کم خواهد شد. یکی از دلایلی که جمعیت عموم جانوارن در طبیعت در یک تعادل با اکوسیستم است همین است. جانوران وحشی در برهه ای نرخ رشد جمعیتشان صعودی و در برهه ای دیگر نزولی می شود و در مجموع جمعیت همواره پایدار است. امروزه برآورد می شود جمعیت کل پلنگ های روی کره زمین حدود 12000 تا 14000 قلاده باشد اما جمعیت سگ های روی زمین چیزی حدود 900 میلیون برآورد می شود که از این تعداد حدود سه چهارم سگ ولگرد(Stray Dog) یا سگ دوباره وحشی شده(Feral Dog) هستند. در واقع سگ ها نیز دچار یک انفجار جمعیتی شدند و دلیل اصلی آن وفور منابع غذایی در اطرافشان است. این منابع غذایی یا از طریق غذا دهی گسترده توسط عده ای افزایش پیدا می کند و یا از طریق عدم مدیریت در پسماند اتفاق می افتند. بنابراین اگر ما به سگ ها غذا دهیم به آنها لطف نمی کنیم بلکه فقط کمک به افزایش جمعیتشان می کنیم، افزایشی که اگر از حد بگذردر ی و توسط برخی نهادها کشته شوندمی تواند باعث زنده گیری سگ ها توسط برخی نهادها و کشته شدنشان شود اما در یک جمعیت کنترل شده چنین اتفاقی نخواهد افتاد. بنابراین موثر ترین راه در کنترل جمعیت سگ ها اول غذا ندادن، دوم قبول سرپرستی و سوم عقیم سازی است و تمامی این موارد باهم و در کنار هم فقط می تواند به کنترل جمعیت این موجودات کمک کند. در مورد بحث منابع غذایی، مدیریت پسماند نیز بسیار مهم است، یکی از دلیلی که همواره گفته می شود در طبیعتگردی و کوهنوردی زباله های خود را حتی در روستاها نیز جا نگذارید همین است؛ چرا که مدیریت پسماند در روستاها وجود ندارد و این زباله ها اغلب تبدیل به منابع غذایی سگ ها می شوند.
بنابراین در آخر می توان چنین نتیجه گرفت که باید خارج از تعصبات برخی حقایق را قبول کرد. سگ ها می توانند به تهدیدی جدی برای انسان و حیات وحش تبدیل شوند اما نه الزاما همه سگ ها. سگ موجودی اهلی شده و خانگی است و باید همواره تحت سرپرستی انسان باشد. اگر سگ از انسان فاصله بگیرد می تواند به یک تهدید تبدیل شود. سگ های ولگرد دو دسته اند آنهایی که در حاشیه شهر می باشند تهدید و آنهایی که در خارج از شهر و روستاها می باشند تهدیدی بیشتر هستند. سگ ها دوست ما هستند و ما نیز دوست سگ ها اما اینکه آیا تهدید باشند و یا دشمن تا حد خیلی زیادی به رفتار و تصمیمات خود ما بستگی دارد. عقیم سازی سگ ها عملی کارآمد در کنترل جمعیت سگ ها نیست اما اقدامی لازم است و از طرفی غذادهی به سگ ها کار کنترل جمعیت آنها را بسیار پیچیده تر می کند. بسیاری از کشورها برای کنترل جمعیت برخی از حیواناتی که جمعیتشان به طور فزاینده ای رو به افزایش است اقداماتی نظیر کشتار حیوانات را انجام می دهند. در همین شهر تهران خودمان شهرداری این شهر با موش ها مبارزه می کند و هم جمعیت سگ ها را کنترل می کند اما کسی دلش به حال موش ها نمی سوزد. اعمالی مانند سوزاندن یا تزریق اسید برای کشتار سگ ها وحشیانه است و باید با متخلفین برخورد شود. اگر به هر دلیل نمی توانیم از سگ خود نگهداری کنیم از رها کردن آن در طبیعت و اطراف اجتناب کنیم و اگر هیچ راهی جز رها کردن آن نداریم، او را قبل از رهاکردن عقیم کنیم. با آرزوی روزهایی بهتر برای طبیعت و حیات وحش این سرزمین
سلام
هایلایت هاتونو تو اینستا نگاه کرده بودم
یه گوشه برای خودم نوشته بودم حتما به وبسایتتون سر بزنم و مطلبو بخونم چون بارها خواستم این معضلو به دوستانم توضیح بدم اما اطلاعاتم ناقص بوده اما حالا یه ریویوی ساده و نسبتا کوتاه خوندم و همین مفیده.
ممنونم .
خیلی ممنون از توجهتون
بنظر من بهترین راه عقبم سازی است و درمان بیماری سگ ها کیفیت انها را بهتر میکند ما حدود صد سگ در بتاجا داشتیم از وقتی عقیم شدن حال انها بهتر و کنترل شده بدون حمله به انسان
دنیا بی رحم افریده شده 😔
ولیبه هر حال سگ ها هم گناهی ندارند که کشته بشن
با کمال احترام و سپاس از لطفتون که این اطلاعات کارشناسانه رو در اختیار ما میگذارید.
باید عرض کنم مقاله ی شما مرا به طرز فکری که در نوجوانی داشته ام وصل کرد، البته صمیمانه میگویم بلاتشبیه بلاتشبیه ولی نباید از واقعیت فرارکرد. همانطور که فرمودید حیوانات اهلی شده بایستی با سرپرست زندگی کنند یا نباشند، و این نبودن منظور این نیست صدمه بخورند، نباید بگذاریم که بوجود بیایند.
این حمایت در مورد انسانها هم صدق میکند اگر تعصبات را کنار بگذاریم و قوانین تکمیل کننده ای حمایت کند، افرادیکه که به ناچاربی سرپرست یا بدسرپرست می باشند توسط افراد ذیصلاح حمایت و سرپرستی شوند، این افراد وارد حاشیه های خلاف و ناهنجارنمیشوندو تهدیدات انسانی از طرف آنها به خانواده های منجسم تر کنترل می شود. و اینچنین است که کم کم محیطهای خانواده امن و سالم تکثیر میشوند. و از طرفی دیگر بچه ی بی سرپرست و یا بدسرپرست نخواهیم داشت چون از ریشه سامان گرفته است.
به نظر من این طرز فکر شما نه تنها کارشناسانه است بلکه از روی مهرورزی به طبیعت و ابناء بشر است.
و بی نهایت سپاسگزارم که نظر ناموافق مرا نسبت به کشتار سگهای ولگرد تعدیل فرمودید.
عذر مرا بپذیرید که صادقانه چیزی که به فکرم رسید و مهرورزانه آمد اینجا یادداشت کردم.
با احترام – بانو عباسی