استفاده از مطالب وبسایت فقط با ذکر نام و لینک مجاز است؛ هرگونه استفاده تجاری ممنوع است
|
ساعت کمی بعد از 2 بامداد بود، باد چنان به چادر ضربه میزد که هر لحظه فکر میکردم اکنون چادر پاره میشود. سر و صدای زیاد باعث شده بود که حتی نتوانم با هم چادریهایم صحبت کنم، سه نفر درون یک چادر کاملا در هم فشرده بودیم البته در هر صورت در آن لحظه حرفی هم نداشتیم. ضربانم را درون سرم حس میکردم، حالت تهوع داشتم و گلویم میسوخت. احساس میکردم که همزمان هم آنفولانزا دارم و هم دچار خماری شدید شدم. سعی کردم نفس عمیقی بکشم تا معدهام آرام بگیرد که ناگهان هوای سرد وارد ریهام شد و سرفه خشکی ایجاد کرد که کنترل آن غیر ممکن بود. قبل از اینکه حملهی باد آغاز شود در چند مرحله چادر را محکم کردیم. جیم به سختی از کیسه خواب بیرون آمد و کفشهایش را پوشید، او در حال آماده شدن برای بدترین حالت ممکن میشد. ما در دام طوفانی مرگبار در ارتفاع 7000 متری در سمت شمالی کوه اورست افتاده بودیم.
چراغ پیشانی را روشن کردم، ذرات برف را دیدم که درون چادر میرقصند. سپس از بالای سر صدایی بلند شد که قبلا هرگز مانند آن را در کوهستان نشنیده بودم، صدا مانند شلیک موشک بود. چند ثانیه بعد وزش باد شدت بیشتری گرفت و تیرک چادرمان شکست. من محکم خود را به زمین فشردم و باد چادر را به صورتم میکوبید. وقتی سرانجام خورشید طلوع کرد من برای بیرون رفتن تلاش کردم. چادر مچاله شده و بر روی سرم افتاده بودم. جیم مانند جنینها در کنار من دراز کشیده بود. پای او را تکان دادم تا مطمئن شوم زنده است، نالهای کرد. مت که ریشهای قرمزش غرق در یخ شده بود با چشمان براقش به من نگاه میکرد.
درب چادر را پیدا کردیم و به بیرون خزیدیم، اردوگاه به طور کامل ویران شده و هر چادری که بود شکسته یا پاره شده بود. سرم را بلند کردم و دیدم که چادری به شکل غیر قابل توضیحی دهها متر بالاتر پرواز میکند و به دور خود میچرخد. نفسی کشیدم اما بلافاصله سرفههایم شدت گرفت. برنامه ریزی برای این سفر حاصل ماهها کار مداوم بود، راضی کردن خانوادهام و بیش از 12000 کیلومتر پرواز در سرتاسر زمین برای تهیه مقدمات سفر و دو تُن تجهیزات لازم برای این سفر نیز بود، اما حال فقط یک فکر در سرم بود:
من در این جهنم چه کار میکنم؟
تقریبا یک قرن قبل از ما نیز احتمالا گروهی دیگر از کوهنوردان دچار این تردید بودند. در سال 1924 سومین اکسپدیشن تاریخ کوه اورست توسط هیات اعزامی بریتانیا در حال انجام بود. در آغاز ماه ژوئنِ آن سال دو تلاش برای رسیدن به قله اورست انجام شد، آن تلاشها اگرچه بسیار شجاعانه بودند اما هر کدام شکست خوردند و هیچ کدام نتوانسته بودند بالاتر از 8570 متری کوه بروند این ارتفاعِ خیلی بالایی است اما هنوز حدود 300 متر عمودی با قله فاصله بود. زمان صعود اورست در حال اتمام بود و فصل مونسون(بادهای موسمی) در حال شروع شدن، اما آیا زمان برای یک تلاش دیگر برای رسیدن به قله بود؟
اَندرو اِروین(andrew irvine) جوانترین عضو تیم بریتانیا بود. او در طی برنامه از اسهال رنج میبرد و باد و آفتاب باعث آفتاب سوختگی شدیدی بر روی صورت او شده بود اما ناگهان جورج مالوری که قویترین عضو تیم بود از او دعوت کرد برای آخرین تلاش صعود قله او را همراهی کند و او نیز بلافاصله این دعوت را پذیرفت. روز 8 ژوئن 1924 این دو کوهنورد از یکی از کمپهای بالا تلاش نهایی خود برای رسیدن به قله را آغاز کردند. همان روز یکی از هم تیمیها این دو را دید که بالاتر از خطالرس شمال شرقی کوه در حال صعود هستند.
“آنها دیگر هرگز زنده دیده نشدند”
طی دههها بعد از مالوری صدها زن و مرد دیگر جانشان را در کوه اورست از دست دادند و بدن بسیاری از آنها هنوز در کنار مسیرهای صعود باقی مانده است. هر کوهنوردی که در اورست مرده به دلایل مختلف به سمت این کوه کشیده شده است. برخی از روی پوچی، برخی خودخواهی، برخی به جاهطلبی و برخی کسب اعتبار اما آیا همه آنها در برخی لحظات از خود نمیپرسیدند که چرا من اینجا هستم؟ پاسخ به این پرسش برای من چند لایه داشت، البته که همیشه یک جاهطلبی وجود دارد اما هدف تیم من چیزی جز صعود به قله اورست بود.
ما عضو تیمی با حمایت نشنال جئوگرافیک و حال در حال جستجوی شبح گمشده کوه اورست بودیم. در سال 1999 جسد جورج مالوری در کوه اورست پیدا شد اما جسد شریک کوهنوردی او اندرو اروین هرگز پیدا نشده است. ما در حال جستجوی پیکر او و دوربین کوداک همراه او بودیم اما این درست مانند گشتن یک سوزن در انبار کاه یخ زده است. ما اگر میتوانستیم او و دوربین را پیدا کنیم، با بازیابی فیلمهای درون دوربین ممکن بود تصویری در آن پیدا کنیم که تاریخ کوهنوردی را از نو بنویسد.
“من میدانم که دیوانه وار به نظر میرسد”
***
اینها بخشی از کتاب قطب سوم نوشته مارک سینوت بود. آقای سینوت در سال 2019 رهبر اکسپدیشن اکتشافی تیم نشنال جئوگرافیک برای پیدا کردن پیکر اندرو اروین در رخ شمالی کوه اورست بود تا شاید پرده از بزرگترین راز دنیای کوهنوردی بر دارد.
کتاب قطب سوم نوشته مارک سینوت. قطب سوم اصطلاحی است که به کوه اورست گفته میشود. قطب اول و دوم زمین دو نقطه قطب شمال و جنوب و کوه اورست به عنوان بلندترین نقطه زمین قطب سوم زمین است
اما داستان جورج مالوری و اندرو اروین چیست و چرا اهمیت دارد؟
آخرین باری که آنها دیده شدند نزدیک قله و در حال صعود بودند. همواره سوال است که آیا این دو نفر در آن سال به قله رسیدند؟ در سال 1953 ادموند هیلاری و تنزینگ نورگای موفق به اولین صعود کوه اورست شدند اما همیشه یک راز و معمای بزرگ وجود دارد که آیا واقعا هیلاری و تنزینگ اولین هستند؟ در سال 1999 جسد جورج مالوری توسط گروهی پیدا شدن که هدف آنها هم پیدا کردن جسد این دو کوهنوردی مفقود. جسد مالوری در ارتفاع 8100 متری پیدا شد.
پیکر جورج مالوری و قله اورست که در انتها مشخص است. این جسد در سال ۱۹۹۹ توسط تیم کوهنوردی به رهبری کنراد آنکر پیدا شد
دختر مالوری گفته بود که پدرش عکسی از مادر وی به همراه داشته و به او قول داده بود که عکس او را بر روی بام دنیا قرار دهد. زمانیکه پیکر یخ زده مالوری پیدا شد تقریبا لباس ها و مدارک وی قابل تشخیص بودند ، در مدارک و جیب مالوری عکسی از همسرش یافت نشد و این یعنی عکس را از مدارکش خارج کرده بود، اما آیا این عکس را روی قله گذاشت؟
زمانیکه پیکر مالوری پیدا شد عینک آفتابی او درون جیبش قرار داشت این در حالی بود که در آن ارتفاع تقریبا صعود بدون عینک غیر ممکن است. مالوری این نکته را خوب می دانست به ویژه آنکه یکی از همراهان تیمش در صعود های قبلی بر اثر اشتباه استفاده نکردن از عینک دچار برف کوری شدید شده بود. این موضوع می تواند نشان دهنده این باشد که مالوری بعد از صعود قله و در حین فرود و در زمانیکه هوا رو به تاریکی میرفته دچار حادثه شده.
جورج مالوری(راست) و اندرو اروین(چپ)
البته سناریوهایی مبنی بر صعود نکردن این دو نیز وجود دارد که برگرفته از ساعت جورج مالوری که همراه با جسد او پیدا شد میباشد. عدهای با بررسی دقیق ساعت اینگونه استنباط کردهاند که ساعت در 1:50 ظهر روز 8 ژوئن 1924 بر اثر سقوط متوقف شده است و بر اساس شواهد نتیجه میگیرند که در آن ساعت امکان اینکه آنها به قله رسیده و مشغول بازگشت از قله باشند وجود ندارد.
ساعت جورج مالوری که احتمالا بر روی ساعت 1:50 متوقف شده، عدهای نیز بر این عقیده هستند ساعت بر روی 10:08 متوقف شده و شب و روز بودن آن نیز مشخص نیست
ساعت جورج مالوری که احتمالا بر روی ساعت 1:50 متوقف شده، عدهای نیز بر این عقیده هستند ساعت بر روی 10:08 متوقف شده و شب و روز بودن آن نیز مشخص نیس اما پیدا کردن پیکر اروین داستان دیگری دارد، چند روایت از دیدن پیکر اروین در کوه اورست وجود دارد:
در سال 1979 ریوتِن هاسِگاوا رهبر هیات اعزمی ژاپنیها از سمت شمال اورست مکالمهای کوتاه با کوهنورد چینی به نام وانگ هونگ بائو داشت که در آن آقای وانگ گفته بود که در اکسپدیشن سال 1975 چینیها، او یک جسد قدیمی بریتانیایی را در ارتفاع 8100 متری دیده طوری که انگار در پای سنگی به پشت دراز کشیده و پاهایش را به بالا بود. او گفت که از نوع لباسها مطمئن است که جسد متعلق به یک مرد انگلیسی است و گونه جنازه نیز آسیب دیده و سوراخ شده است. با این حال امکان گرفتن اطلاعات بیشتر از آقای وانگ فراهم نشد چرا که او درست یک روز بعد از مطرح کردن این ادعا بر اثر بهمن در کوه اورست جان خود را از دست داد.
در سال 1986 تاریخ نگار معروف آمریکایی آقای تام هولزل با هم چادری آقای وانگ مصاحبه کرد. او گفت که در آن سال آقای وانگ حدود 20 دقیقه از چادر خارج شد و پس از بازگشت ادعا کرد که یک جسد متعلق به کوهنورد خارجی را دیده است. این جسد قطعا متعلق به اندرو اروین یا جورج مالوری بود چرا که تا قبل از آن هیچ کوهنورد اروپایی در سمت شمالی کوه اورست مفقود نشده بود اما مشاهدات آقای وانگ و تعیین مکان کمپ چینیها در آن سال کلید پیدا کردن جسد جورج مالوری در سال 1999 بود؛ اگرچه توصیف آقای وانگ از جسد دیده شده با جسد جورج مالوری هم خوانی نداشت. از جمله توصیف سوراخ روی گونه و فرم موقعیت جنازه که با پیکر مالوری هم خوانی نداشت. به همین دلیل احتمال قوی وجود دارد که آن پیکری که وانگ هونگ بائو دیده، پیکر اندرو اروین بود.
در سال 2001 نیز یک جستجوی دیگر در اطراف کمپ آقای وانگ انجام شد اما هیچ جسدی جز همان جسد جورج مالوری در آن اطراف نبود.
در سال 2001 اریک سیمونسن(یکی از اعضای اکسپدیشن 1999 که جسد مالوری را پیدا کرد) به همراه تام هولزل به پکن سفر کردند و یک بار دیگر با بازماندگان سفر اکتشافی 1975 چینیها مصاحبه کردند. اکسپدیشن چینیها اولین سفر از رخ شمالی به کوه اورست بعد از سفر اکتشافی ۱۹۲۴ مالوری و البته یک صعود در دهه 30 میلادی بود. در این مصاحبه ژو جینگ یکی از اعضای آن اکسپدیشن ادعا کرد که او نیز جسدی را دیده که به پشت خوابیده و پاهایش رو به بالا بوده اما به دلیل گذشت زمان او نیز نتوانست اطلاعات کاربردی بدهد.
یک گزارش قدیمی دیگر از دیدن جسد احتمالا اندرو اروین در اورست وجود دارد. در سال 1965 آقای فو چو وانگ رهبر اکسپدیشن 1960 چین مصاحبهای در لنینگراد شوروی انجام داد. او ادعا کرد که ما در ارتفاع 8600 متری یک جسد فرد اروپایی پیدا کردیم. از او پرسیده شد که از کجا مطمئن هستی که این فرد اروپایی بود؟ او گفت چون بِرِیس بسته بود.( Brace نوعی ساسبند یا بند است که به شلوار متصل است و از روی شانهها عبور میکند. این پوشش مختص کوهنوردان اروپایی در آن سالها بود)
در سال 1933 در جریان چهارمین اکسپدیشن بریتانیا بر روی کوه اورست در ارتفاع 8460 متری کلنگ یخی پیدا شد که بعدا مشخص شد متعلق به اندرو اروین است.
کلنگ یخ اندرو اروین
در می 1991 یک سیلندر اکسیژن قدیمی در ارتفاع 8480 متری پیدا شد که آن هم مشخص شد متعلق به اندرو اروین است. این یعنی آنها حداقل تا این ارتفاع صعود کردهاند.
سیلندر اکسیژن متعلق به اکسپدیشن 1924
در سال 1984 چندین عکس هوایی به جهت نقشه برداری از کوه اورست گرفته شد. در سال 2010 تام هولزل به همراه تیمی مشغول بررسی دقیق این عکسها شد و در نهایت یک نقطه مشکوک در عکسها شبیه به پیکر انسانی در لای یک شکاف دیده شد. در نهایت در سال 2019 تیمی به رهبری مارک سینوت(نویسنده کتاب قطب سوم) قصد عزیمت به آن نقطه را کرد اما در نهایت و با رسیدن به آن نقطه متوجه شدند که چیزی که در عکسها نمایان شده توهم ناشی از خطای دید است.
نقطه قرمز محل شناسایی شده برای جسد اروین و نقطه آبی محل پیدا شدن تبر یخ او
نقطه ای که احتمال میرفت جسد اروین آنجا باشد
تام هولزل، مورخ آمریکایی در حال بررسی عکسهای هوایی اورست
پیکر اندرو اروین هنوز جایی در کوه اورست مفقود است و شاید روزی پیدا شود و پرده از رازی بزرگ بردارد. آیا مالوری و اروین در یک قرن قبل به قله اورست صعود کرده اند؟
عالی بود و ممنون بابت اطلاعات🙏